چکیده:
یکی از مناقشات روشنفکران در رابطه عقل و دینء پایبندی آنان به اصالت عقل
یا عقل خود" بنیاد منقطع از وحی است. آنها با استفاده از معیارهای اصالت عقل
به بازتفسیر دین و در واقعء نفی حقیقت دین و آموزههای آن پرداختهاند. در
مقاله حاضر با واکاوی و بررسی آثار روشنفکران معاصر چهار دلیل بر مدعای آنها
بدست آمده است که عبارت اند از: نفی عقل منبعی, ابزارانگاری محض عقل.
وجود ویژگیهای برتر در اصالت عقل و دین سنتی ناآزموده. تلاش شده است
ادله مذکور به شیوه تحلیل محتوا مورد بررسی قرار گیرند. نادیده انگاشتن
کا رکردهای مختلف عقلء نفی شریعت و نگاه کارکردی به دین» ارائه تصور
نادرست از انسان و تواناییهای عقلانی او و همچنین نقض غرض الهی از ارسال
رسل از جمله نقدهایی است که بر آنها وارد است. با وجود این نقدهاء این رویکرد
در مواجه با دین و آموزههای وحیانی کارایی خود را از دست میدهد.
One of the intellectuals` controversies in the relationship between reason and religion is their adherence to the originality of reason or the autonomist reason separated from revelation. Using the criteria of the originality of reason, they have reinterpreted religion and, in fact, denied the truth of religion and its teachings. In the present article, by examining and studying the works of contemporary intellectuals, four reasons have been given for their claims, which are: denial of the original reason, pure instrumentalism of the intellect, existence of superior features in the originality of reason and traditional religion. Attempts have been made to examine these arguments in terms of content analysis. Ignoring the various functions of reason, denying the Sharichr('39')a and the functional view of religion, misrepresenting man and his rational abilities, as well as violating the Divine purpose of sending a messenger are among the criticisms against their claims. Despite these criticisms, this approach loses its effectiveness in the face of religion and revelatory teachings.
خلاصه ماشینی:
(ملکيان، 1388 الف: 250ـ 249) اين معنا از اصالت عقل ـ که اصطلاحي کلامي و فلسفه ديني است ـ در مقابل مذهب اصالت ايمان در دنياي غرب و نصگرايي در جهان اسلام قرار دارد که عقل را بر ايمان مقدم داشته و معتقدند که کليه اصول و حقايق ديني بايد بر اساس عقل اثبات شود.
با توجه به معناي لغوي و اصطلاحي اين واژه ميتوان گفت که منظور از اصالت عقل در نظر روشنفکران، همان عقل خودبنيان منقطع از وحي است که نيازي به شريعت و راهنما ندارد و تلاش ميکند که راه و هدف سعادت خود را خودش تعيين کند و در مواجهه با وحي الهي فقط آن بخش از وحي را ميپذيرد که قابل اثبات عقلاني است.
استدلال آنها اين است که اگر عقل منبع است، ديگر شخص فاقد عقل بايد بتواند از ساير منابع بهرهمند شود در حالي که اين چنين نيست و کسي که فاقد عقل است چون تنها ابزار فهم خود را از دست داده بنابراين وجود ساير منابع براي او ثمربخش نخواهد بود.
(همان) نتيجه اينکه چون عقل از منابع معرفت نيست و از نظر رتبه مقدم بر دين است، بنابراين اين عقل است که مشخص ميکند که به کدام بخش از دين بايد عمل شود و کدام بخش از دين کنار گذاشته شود.
يکي از کارکردهاي عقل ابزار بودن عقل است اما اين کلام روشنفکران قابل پذيرش نيست که عقل فقط داراي وجه ابزاريت است و بر اين اساس نتيجه ميگيرند که عقل تقدم رتبي بر دين دارد.
اما اگر منظور اين باشد که در امور ديني بايد فقط به عقل رجوع کرد و استناد به کلام بزرگان دين سبب ديگرفرمانفرمايي ميشود، ادعايي بدون دليل است.