چکیده:
هدف: پژوهش حاضر با هدف ارائه تعریف دقیقی از «نیازهای بنیادین روانشناختی کاربر» در استفاده از محصولات تعاملی و همچنین استخراج مولفههای آن انجام شد. روش تحقیق: در این مطالعه از روش فراترکیب به منظور جمعآوری و تحلیل دادهها استفاده شده است. جامعۀ آماری پژوهش، پایان نامهها و مقالات فارسی و لاتین مرتبط با موضوع است که بدون محدودیت زمانی در پایگاههای اطلاعاتی و مجلات علمی پژوهشی معتبر داخل و خارج کشور انتشار یافتهاند. 45 عنوان پژوهش با کسب شرایط مناسب برای ورود به فراترکیب انتخاب شدند. یافتهها: پژوهش حاضر در گام اول، با ایجاد تمایز مفهوم «نیازهای روانشناختی بنیادین کاربر» از «نیازهای روانشناختی بنیادین انسان» به تعریف هر یک از این مفاهیم رسیده و سپس در گام دوم تعداد 37 مولفه نیاز روانشناختی بنیادین را استخراج و تعریف نموده است. اصالت اثر: استفاده از ظرفیت نظریههای مربوط به نیازهای روانشناختی انسان در سایر علوم، همواره محدود به بکارگیری یک نظریه خاص بوده است، درحالی که استفاده از یک فرامطالعه که بتواند فرصتهای بیشتری برای خلق ایدههای جدید مرتبط با طراحی و توسعه محصولات تعاملی فراهم آورد مغفول مانده است. نتایج این تحقیق میتواند به درک عمیقتر از مفهوم نیازهای روانشناختی کاربر در مسیر طراحی محصولات تعاملی کمک نماید. همچنین نیازهای روانشناختی معرفی شده در این پژوهش را میتوان بهعنوان نقطه شروع طراحی محصولات تعاملی درنظر گرفت و این رویکرد جدید میتواند ظرفیت عظیمی برای ایجاد ایدههای خلاقانه و تازه باشد.
Objective: The present study aims to provide a precise definition of "user basic psychological needs" in using interactive products and also to extract its elements.Methodology: This research uses Meta-Synthesis method to collect and analyze data. The statistical population of the research is Persian and English dissertations and articles related to the subject, which have been published in reputable databases and scientific research journals in the country and abroad without any time limit. 45 research met the criteria and were selected to enter the Meta-Synthesis method.Findings: The present study distinguished concepts of "human basic psychological needs" and "user basic psychological needs" and define them at first step and subsequently extracts and defines 37 basic psychological needs at the second step.Originality: Application of human need theories was always limited to a particular pervasive theory, while performing a meta-study has potential capacity for providing more opportunities to generate new ideas related to design and development of interactive products. The results of this study facilitate a deeper understanding of “user psychological needs” concept to design interactive products. The psychological needs presented in this research can be considered as the starting point for the design of interactive products while this new approach can provide a great capacity to create novel and creative ideas.
خلاصه ماشینی:
علومي نظير مطالعات اجتماعي(جاني و ريچ ١٥، ٢٠١١)، اقتصادي (مکس نيف و همکاران ١٦، ١٩٩٢)، علوم 1 User experience 2 Usability paradigm 3 Human-Computer Interaction (HCI) 4 Bargas-Avila & Hornbæk 5 Encounter Movement 6 Law, Roto, Hassenzahl, Vermeeren, & Kort 7 Partala & Kallinen 8 Agarwal & Meyer 9 McCarthy & Wright 10 Partala & Kujala 11 Hassenzahl 12 Mamonov & Koufaris 13 Robbins & Judge 14 Vansteenkiste, Ryan, & Soenens 15 Jani & Reisch 16 Max-Neef, Elizalde, & Hopenhayn سياسي و حقوقي (ويگينز١، ١٩٩٨)، مديريت رفتار سازماني (السبچ و پيپر٢، ٢٠١٩)، معماري (ال ناگار٣، ٢٠١٥) و به ويژه رشته تعامل انسان -رايانه .
در پژوهش جالب ديگري (گيور و مارتين ٧، ٢٠٠٠) با بررسي ٢٠ پروپوزال طراحي مفهومي، فهرستي از ارزش هاي غيرابزاري (روانشناختي) که در اين طرح ها، جدا از ارزش هاي ابزاري (شامل کارکردگرايي و قابليت استفاده ) به آن ها اشاره شده است تهيه کردند، اين ارزش ها عبارتند از نوآوري ، منحرف کننده ها، 1 Schwartz 2 Uses and Gratifications Theory 3 Katz, Blumler, & Gurevitch 4 Lee, Goh, Chua, & Ang 5 Raacke & Bonds-Raacke 6 Malone 7 Gaver & Martin تاثيرگذاري ، صميميت ، بينش و رازآلود بودن .
همچنين با توجه به اينکه مؤلفه هاي نظريه هاي مربوط به »ارزش هاي انساني« با مؤلفه هاي نيازهاي روانشناختي هم پوشاني دارند و اين واقعيت در پژوهشهاي متعددي به اثبات رسيده است (براي نمونه ، مراجعه کنيد به ((بزگييکلي٢، ٢٠١٠)؛ (ايسومورسو و همکاران ٣، ٢٠١١) و (پارک و هان ٤، ٢٠١٣)) و چنانچه (جوليبرت و 1 Mark Hassenzahl 2 Bozgeyikli 3 Isomursu, Ervasti, Kinnula, & Isomursu 4 Park & Han بومگارتنر١، ١٩٩٧، ص ٣) اشاره دارند که »نيازها و ارزش ها مترادفا٠ به جاي يکديگر به کار رفته اند.