خلاصه ماشینی:
در واقع دين يهود این دو تلقي متناقص را در خود دارد، اما شكستها و فشارهاي سياسي كه در دوره دولت يهودا بر يهوديان وارد شد، باعث شد كه روح برتريجويي و نژادپرستي در اين قوم تقويت و حاكم شود.
«اصول تفكر نژادپرستي بيشتر در سخنان عزرا ـ يكي از پيامبران يهود ـ متبلور شده بود؛ زيرا وي مخالف ازدواج بين اقوام بود، از برتري نژادي طرفداري ميكرد و از مردان يهودي خواست كه زنان غيريهودي خود را طلاق دهند.
اين همان نامي است كه هرتزل بر كتاب مشهور خود كه در آن يهوديان را به تشكيل دولت يهود فرا خوانده است، نهاده بود.
دولتهاي مربوط، امور اين محلهها را به خاخامهايي كه بعضاً اختيارات زيادي داشتند سپرده بودند و آنان نيز با همان تفكر برتري نژادی، آن محلهها را اداره و مثلاً از ازدواج يهودي با غيريهودي جلوگيري ميكردند.
(5) با بروز تحولات و توسعههاي علمي، نظريهپردازان نژادپرستي براي علمي جلوه دادن انديشههاي خود به برخي مطالب ارايه شده علمي، بهخصوص به نظريه داروين و انديشه تنازع بقا و بقاء اصلح چنگ زدند و از اين طريق بود كه توانستند در بين فلاسفه و روشنفكران قرن نوزدهم برای خود جايي باز كنند (رجوع شود به تصوير صفحه)و انديشهشان را در محافل اجتماعي و سياسي غالب گردانند و انديشه «خالص و يكدست نگهداشتن» توسط كساني كه با دور نگهداشتن نژاد خود از ديگران، شعار برتري نژادي را سر داده بودند، مطرح شد.
مثلاً «زف» ميگويد كه تمدن اندلس عربي نبوده و يهودي بوده است و فتح اندلس به دست يهوديان حاصل شد، زيرا فاتحان از نژاد بربر بودند و بربر ملتي يهود بود.