چکیده:
هدف این مطالعه بررسی نقش کارایی در انتقال شوکهای اقلیمی و قیمتی بر رفتار کشاورزان است. فرضیه مطالعه حاضر این است که بهرهبرداران کارای بخش کشاورزی در مقابل شوکهای اقلیمی و قیمتی وارده تابآوری بیشتری دارند و کمتر متضرر میشوند. به منظور تست این فرضیه، از رهیافت تحلیل پوششی داده ها و از الگوی برنامه ریزی ریاضی مثبت استفاده شد. اطلاعات مورد نیاز برای این منظور از پرسشنامههای جهاد کشاورزی شهرستان رزن، واقع در شمال استان همدان استخراج شد. یافتهها حاکی از آن است که بر اثر اعمال شوک اقلیمی، گروههای کشاورزان کارا نسبت به کشاورزان ناکارا کمتر تحت تاثیر قرار گرفته و مقاومت بیشتری دارند. همچنین کشاورزان کارا اثرپذیری کمتری نسبت به تغییرات قیمت دارند که نشان از وضعیت با ثبات این گروه از کشاورزان نسبت به این شوکها دارد. لذا این گونه استنباط میشود که حرکت به سمت مرز کارای تولید میتواند ابزاری برای کاهش اثر مخاطرات اقلیمی، بازار و نوسان تولید محصولات کشاورزی در سطح منطقه مورد مطالعه باشد.
The purpose of this study was to investigate the role of efficiency in the transmission of climate and price shocks on farmers' behavior. The hypothesis of this study is that efficient farmers in the agricultural sector are more resilient and less vulnerable to climate and price shocks. In order to test this hypothesis, data envelopment analysis approach and positive math planning model were used. Data needed for this purpose were collected from the Agricultural Jihad questionnaires in Razan township, north of Hamedan province. The findings indicate that, due to the effects of climate change, farmers' groups are less effective than inefficient farmers and have more resistance. Also, farmers are less effective than price changes, which reflect the stable situation of this group of farmers in relation to these shocks. Therefore, it can be inferred that moving towards a productive boundary can be a means to reduce the impact of climatic hazards, markets and fluctuations in agricultural production in the studied area.
خلاصه ماشینی:
Fig 1- Changes in per capita water resources ( Plan and Budget Organization of the Islamic Republic of Iran,2018) کشاورزي، تأثيرپذيرترين بخش نسبت به نوسان هاي اقليمي است ؛ چراکه تغيير اقليم از يک سو عملکرد محصولات کشاورزي را تحت تأثير قرار ميدهد و از سوي ديگر، پيامدهاي اقتصادي بر قيمت محصولات ، عرضه ، تقاضا، تجارت ، مزيت هاي نسبي و رفاه مصرف کنندگان و توليدکنندگان به دنبال خواهد داشت (٢٠١١ ,.
براي مثال ، (٢٠٠٩) Zibaei &Mohseni در پژوهشي که با استفاده از الگوي برنامه ريزي رياضي مثبت به تحليل پيامدهاي سياست افزايش سطح زير کشت کلزا در منطقه اي در استان فارس پرداختند، با استفاده از اولين معيار ذکر شده ، کشاورزان را به سه گروه ، با اندازه مزرعه کم تر از ١٢ هکتار، بين ١٢ تا ٢٥ هکتار و بيش از ٢٥ هکتار تقسيم کردند.
در سطح مطالعات داخلي، پژوهشگران زيادي به تحليل حساسيت اثر سياست هاي گوناگون بر بخش کشاورزي و رفتار کشاورزان پرداخته اند، اما به گونه مشخص ، در زمينه اثر اين عوامل بر زراعت منطقه اي و با استفاده از الگوي برنامه ريزي رياضي مثبت ميتوان به پژوهش (٢٠١٢) Gharghani &Mousavi ، (٢٠١٤) Khoda bakhshi &Pishbahar ، (٢٠١٤) .
هم چنين ، (٢٠١٥) Dono &Cortignani در مقاله اي با عنوان "شبيه سازي تاثير اقدامات همسو با پايداري (Greening) بر کشاورزي منطقه اي در جنوب ايتاليا"، 1- Common agricultural policy 2- Montado and dehesa تاثير اين سياست ها را با استفاده از يک الگوي هيبريدي کاليبراسيون شده با PMP بررسي کردند.