چکیده:
التفات از صنعتهای علوم بلاغت است که یادگیری آن به فهم عمیقتر اعجاز بلاغی قرآن و ساختار کلام خداوند و درک صحیح آیات الهی نایل میسازد. شناخت التفات، اقسام و اهداف آن سبب رفع ابهام در پارهای از آیات میشود. تفسیر «التحریر و التنویر» ابن عاشور، از جمله تفاسیری است که به این مهم پرداخته است. وی 188 مرتبه با نام التفات و 28 نوبت با نام عدول، با شیوه ایجابی - که در پی اثبات التفات بوده است- و شیوه سلبی- که در پی اثبات عدم التفات بوده است- التفات را در ضمایر و عدد تبیین کرده است. وی همچنین در تفسیر خود کوشیده است به نکات تفسیری التفات در ضمایر: مخاطب به غایب، غایب به مخاطب، متکلم به مخاطب، متکلم به غایب، غایب به متکلم، اسم ظاهر به متکلم و ضمیر به اسم ظاهر و التفات و در عدد: التفات از مفرد به جمع و از جمع به مفرد، اشاره کرده و آنها را تبیین کند.
Intention is one of the methods of the sciences of eloquence which helps with a deeper understanding of the miracle of the Quran, the structure of the Holy Word, and a correct understaning of the Ayahs. Understanding intentions, its types, and purposes leads to clarification regarding certain Ayahs. The »Al-Tahrir wa Al-Tanwir» interpretation of Ibn Ashur, is one of the interpretations focusing on intention. He has determined intention in pronouns and grammatical number with 188 instances of intention, and 28 instances of compromise, with methods of proving and disproving intention. He has also included and clarfied in his interpretation the interpretive points of intention in different pronouns and grammatical number.
خلاصه ماشینی:
ابـن عاشـور در تفسير خود بـه ايـن مهـم توجـه داشـته اسـت ؛ ازايـن روي وي گـاهي بـا توجـه بـه قرائـات گوناگون –که نوع التفات به وجود آمده از آن ها متفاوت است - نکته هـر يـک را روشـن کرده است ، مانند آيه «و الله فضل بعضکم علي بعض في الرزق فمـا الـذين فض ـلوا بـرادي رزقهم علي ما ملکت أيمانهم فهم فيه سواء أ فبنعمۀ اللـه يجحـدون » (نحـل :٧١) در قرائـت مشهور «يجحدون » التفات از خطاب به غيبت براي توبيخ است و بنابر قرائـت غيـر مشـهور التفات از غايب به مخاطب و براي ايجاد ترس در نفوس مي باشد (ابن عاشور، بـي تـا: ١٣/ .
ابـن عاشـور در بيان التفات آيات با توجه به اين که کـلام متفـرع از کـدام قسـمت جملـه اسـت ، بـه ذکـر التفات پرداخته است ، وي گاهي در آيه يک فرع را بيان کرده و يک نوع التفـات را ذکـر مي کند؛ مانند آيه «فسيحوا في الأرض أربعۀ أشهر و اعلموا أنکم غير معجزي الله » (توبه :٢) که مي نويسد: «فاء» براي تفريع بر معناي برائت در آيه «براءة من اللـه و ر سـوله إلـي الـذين عاهدتم من المشرکين » (توبه :١) است و از ضمير خطاب در فعل «فسيحوا» مشـخص اسـت که کلام متوجه مشرکان مي باشد، بنابراين التفات از غيبت در آيـه اول بـه خطـاب در آيـه دوم است (ابن عاشور: بي تا، ١٤/١٠).