چکیده:
بهطورمعمول، معماری مدرن با مفهوم انتزاع گرهخورده است. این بدان معناست که برخلاف روح استعاری حاکم بر معماری در اعصار پیشین، کمتر میتوان از معناگرایی و نشانهپردازی در فرمهای مدرن سراغ گرفت. این در حالی است که فرم معماری بهصورت تاریخی با بیان استعاری نظامهای نمادینی همچون فرهنگ، طبیعت، تاریخ و... واجد معنا میشده است. بااینحال، ازآنجاییکه استعاره با زبان و تفکر در معنای عام آن آمیخته است، میتوان این پرسش را طرح کرد که «آیا میتوان در آثار پیشگامان معماری مدرن، صورتهایی از استعاره را شناسایی کرد؟ ». در راستای پاسخ به این پرسش، ابتدا به تعریف مفهوم استعاره و بررسی کارکردهای آن در حوزههای ادبیات، فلسفه و هنر پرداختهشده است. سپس با گونهبندی انواع استعاره در معماری به دو شکل محسوس و نامحسوس، به مطالعه تطبیقی تعدادی از آثار برجسته معماری قرن نوزده و همچنین آثار معماری مدرن قرن بیست، بر مبنای محسوس یا نامحسوس بودن استعاره پرداختهشده است. نتیجه این پژوهش نشان میدهد که اگرچه به فاصله یک قرن، معماری مدرن با جداسازی خود از تاریخ به انتزاع روی آورده است اما این انتزاع متمرکز بر حذف جلوههای استعاری محسوس بوده است و رد پای استعارههای نامحسوس را میتوان در آثار پیشگامان معماری مدرن در قرن بیستم مشاهده کرد.
Modern architecture is generally tied to the concept of abstraction. This means that, contrary to the metaphorical spirit of architecture in the earlier ages, it is less possible to find meaning and signification in modern forms.
This is while the architectural form has been historically met by expressing the metaphorical notions of symbolic systems such as culture, nature, history, and so on. However, since metaphor is mixed with language and thinking in its general sense, one can ask the question: "Can the works of the pioneers of modern architecture identify the forms of metaphor?" In order to answer this question, first, the definition of metaphor and its functions in the fields of literature, philosophy and art have been discussed. Then, by categorizing a variety of metaphors in architecture into tangible and intangible forms, the comparative study of a number of outstanding nineteenth-century architectural works as well as the works of modern architecture of the twenty-first century is based on the tangible or intangible metaphor of the metaphor. In this way, the result of this study shows that, although within a century, modern architecture has turned its back on abstraction with its separation of history, this abstraction has focused on the elimination of metaphorical manifestations, and the footprint of intangible metaphors can be found in the the pioneers of modern architecture in the twentieth century.
خلاصه ماشینی:
پيشينۀ تحقيق و مطالعات در حوزٔە استعاره محقق ؛ سال منبع تحقيق فرناندز١٥؛ ١٩٧٤ «مأموريت استعاره در فرهنگ بياني »١٦ لوين ١٧؛ ١٩٨٢ «نظريۀ استعارٔە ارسطو، فلسفه و بلاغت »١٨ ايندوريکا؛ ١٩٩٢ «استعاره و شناخت »١٩ ليکاف ؛ ١٩٩٣ «تئوري استعارٔە معاصر»٢٠ تاکر؛ ١٩٩٤ نقش استعاره ها در تغيير به يک پارادايم کوانتال ٢١ کوين و استاگراس ٢٢؛ ١٩٩٥ «تنظ يم مسئلۀ طراحي با استعاره هاي متداول »٢٣ کيربي ٢٤؛ ١٩٩٧ «ارسطو در استعاره »٢٥ ليکاف و جانسون ؛ ٢٠٠٣ استعاره هايي که با آن ها زندگي ميکنيم ٢٦ پالوما اوبدا مانسيليا٢٧؛ ٢٠٠٣ «استعاره در کار معماران »٢٨ کازاکين ٢٩؛ ٢٠٠٤، ٢٠٠٧ و «استعاره ها در استوديوهاي طراحي: مفاهيم آموزش »٣٠، «استعاره 2011 در حل مسئله طراحي: لازمه خلاقيت »٣١، «استدلال استعاري و تخصص طراحي: چشم اندازي به آموزش طراحي »٣٢ هي، آگگينو و آليس ؛ ٢٠٠٧ استعاره در طراحي مفهومي ٣٣ روتنبرگ ؛ ٢٠٠٨ «آفرينش رامبراند از استعارٔە تصويري خود، استعاره و نماد»٣٤ کوالتوسکي، بيانچي، دي پاويا٣٥؛ «روش هايي که ميتوانند خلاقيت و استفاده از آن ها در آموزش 2009 طراحي معماري را تحريک کنند»٣٦ 4 باريه فزبرينگتون ٣٧، ادوراد هارت ؛ «استعاره به مثابۀ يک نشانه »٣٨، «آموزش تکنيک هاي ساخت ٢٠١٢، ٢٠١٠ و ٢٠١٢ استعاره هاي معمارانه »٣٩، «معماري: ساخت استعاره ها»٤٠ فرهاد ساساني؛ ١٣٨٩ «استعاره مبناي تفکر و ابزار زيباييآفريني » آنتونيو بارسلونا؛ ١٣٩٠ استعاره و مجاز با رويکردي شناختي احمدي ديسفاني؛ ١٣٩٢ «بازکاوي نقش عقل و خيال در آموزش فرايند طراحي معماري » حسين دباغ ؛ ١٣٩٣ مجاز در حقيقت : ورود استعاره ها رضا داوري اردکاني و ديگران ؛ زبان استعاري و استعاره هاي مفهومي 1393 (داودي و ديگران ، ١٣٨٧؛ ساساني ، ١٣٨٩؛ آنتونيادس ، ١٣٩٠؛ دباغ ، ١٣٩٣؛ داوري اردکاني و ديگران ، ١٣٩٣؛ صبحيه ، بمانيان و کشتيبان ، ١٣٨٦؛ احمدي ديسفاني، ١٣٩٢؛ ,Lakoff ;٢٠٠٨ ,Rothenberg ;٢٠٠٩ ,Kowaltowsk ;١٩٩٥ ,Coyn 1993; Ayiran, 2012; Hey & Agogino, 2007; Levin, 1982; Indurkhya, 1992; Barringten, 2009, 2010 & 2012; Lakoff & Jhanson, 2003; Ubeda, 2003; Fernandez, 1974; Tucker, 1994; Coyne, (1995; Kirby, 1997 ٢.