چکیده:
یکی از مسائل مهم و چالشبرانگیز در زمینۀ هستیشناسی و بهویژه دربارۀ موضوع خداشناسی، تبیین چگونگی صدور کثرات از واحد یا همان «خلقت» و پیدایش موجودات است. در پاسخ به این مسئله بنیادین، عرفا، فلاسفه و متکلمین مسلمان، نظریات و تفاسیر متعدد و متنوعی را به میان آوردهاند که در مواردی کاملاً متفاوت و بلکه متعارض با یکدیگر بوده است. صرفنظر از نظریۀ عرفا که تحت عنوان «تجلی» یا «ظهور» مطرح شده و البته خارج از بحث ماست، فلاسفه به «نظریۀ صدور» یا «فیض» قائل شده، و متکلمان نیز «نظریۀ ابداع» یا همان «خلق از عدم» را ارائه دادهاند. در این بین، یکی از قواعد عقلی و فلسفی که با دو نظریۀ اخیر ارتباطی وثیق دارد در حدّی که پذیرش یا ردّ آن تأثیر مستقیم در اخذ نظریاتِ مربوط به خلقت بر جای میگذارد، قاعدۀ «معطی الشّیء لا یکون فاقداً له» میباشد. ازهمینرو، مسئله نوشتار حاضر عبارت است از بررسی صحّت یا نادرستی قاعدۀ فوق و همچنین تبیین ربط آن با دو نظریۀ «صدور» و «ابداع» در تفسیر خلقت. در این تحقیق، ابتدا قاعدۀ «معطی الشیء...» به مثابۀ مبنای عقلی نظریۀ صدور در نظر گرفته شده، و در گام بعدی برای اثبات آن سه دلیل اقامه گشته است. در ادامه، نظرات مخالفین قاعدۀ مزبور، طرح و سپس یکبهیک نقد و ردّ شده و نهایتاً با تکیه بر درستی و اتقان این قاعده، «نظریۀ فیض فلسفی» اثبات، و «نظریۀ ابداع کلامی» مورد مناقشه و ابطال واقع گردیده است.