چکیده:
اغلب کشورهای جهان برای هماهنگتر کردن برنامههای آموزش عالی با نیازهای توسعهای و ارتقای
کیفیت نظامهای آموزش عالی حساسیت ویژهای به خرج میدهند. حاصل این امر آن بوده است که نیاز
روزافزون به مبحث کیفیت دانشگاهها و سایر مراکز آموزش عالی در اغلب کشورهای جهان موردتوجه
قرا رگرفته است. در این مطالعه برای تعیین چارچوبی مناسب جهت بررسی بحث سیاست گذاری فرهنگی-
اجتماعی در آموزش عالی از مقالات» پایاننامهها و کتب و مطالب علمی داخل و خارج از کشور با روش
توصیفی -تحلیلی بهره گرفته شد. نتایج نشان داد که نظام آموزش عالی دارای کارکردهای اصلی، تولید
دانش (پژوهش)» انتقال دانش (آموزش) ارائه خدمات علمی به جامعه (خدماتی) توسعه فرهنگک جامعه و
غنا بخشی به فرهنگگ عمومی (فرهنگی) است. نظام آموزش عالی بهویژه دانشگاهها با کار کردهای فوق، هم
پاسخگوی نیاز جامعه به علم و دستاوردهای آن، و هم عامل تغییر در مناسبات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی
و سیاسی جامعه هستند. از آنجائی که منابع انسانی در هر جامعهای کلیدیترین عنصر توسعه است،
دانشگاهها میتوانند از طریق آموزش و تحول فرهنگی نیروهای انسانی، سبب رشد و توسعه علمی و
فن آوری در جامعه باشند. بنابراین پیشنهاد میشود که با بررسی ابعاد و لایههای موضوع» ضمن ارائه
ویژگیهای سیستم خطمشیگذاری فرهنگی مناسب در دانشگاه» در شناسایی و ریشهیابی علل
ناکار آمدی سیستمهای نامناسب با روش علمی در سطح کلان کوشید.
خلاصه ماشینی:
در اين مطالعه براي تعيين چارچوبي مناسب جهت بررسي بحث سياست گذاري فرهنگي- اجتماعي در آموزش عالي از مقالات ، پايان نامه ها و کتب و مطالب علمي داخل و خارج از کشور با روش توصيفي-تحليلي بهره گرفته شد.
با توجه به اهميت بين المللي شدن دانشگاه ها در ايران براي رشد علمي کشور از يک سو و بوميسازي برنامه هاي درسي از سوي ديگر، بايد اين دو موضوع را در کنار يکديگر نگريست و بهره لازم را برد چراکه اين دو پاسخ به تهديدات جهانيشدن و مقابله اي شايسته با پيامدهاي سياست هاي فرهنگي جامعه جهاني است .
ديدگاه دوم با تقسيم بندي فرهنگ به دو حوزه مفهومي کلان و خرد، چارچوب هايي متناظر براي سياست گذاري را ارائه ميدهد، که عبارتند از (درودي، :(1395 الف ) مفهوم عام و کلان فرهنگ که در سه دسته اصلي زير قرار ميگيرد: ١) فرهنگ در زبان روزمره يا تعريف عام فرهنگ ؛ ٢) فرهنگ در علوم اجتماعي (انسان شناسي و جامعه شناسي) آن گونه که مثلا نزد مردم شناسان ، «فرهنگ ، متشکل از الگوهاي صريح يا ضمني رفتار است که به واسطه نمادها کسب و منتقل ميشود و دربرگيرنده دست يافته هاي مشخص گروه هاي انساني و تجسم آن ها در مصنوعات آن هاست .
اين ديدگاه به مصاديق عام فعاليت هايي ميپردازد که در شکل گيري ، تثبيت و انتقال فرهنگ نقش دارند نظير گردشگري (روش آماري) طبقه بندي فعاليت ها که به تعيين فعاليت ها يا خدمات فرهنگي معيني ميپردازد که به طور معمول در کشورهاي مختلف دنيا يا در سازمان هاي معتبر بين المللي در مورد آن ها سياست گذاري و برنامه ريزي ميشود.