چکیده:
پرداختن به زندگینامه شخصیتهای دینی بهمنظور شناخت ویژگیهای شخصیتی و میزان تاثیر وجوه شخصیتی و اندیشه بزرگان دینی در یک محدوده جغرافیایی بسیار سودمند خواهد بود. حضور حضرت دانیال (ع) در ایران در مقطعی اگرچه باعث گسترش تفکر دین یهود شد؛ اما برای ایرانیها و مسلمانان شخصیت وی بهعنوان یک پیغمبر مورد احترام بوده است. بدین روی شناسایی چگونگی ورود ایشان به ایران و شهر شوش و معرفی ویژگیهای شخصیتی ایشان از نظر منابع تاریخی دوره پس از اسلام، از اهداف این پژوهش میباشد. روش پژوهش در این نوشتار توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای و به روش فیش برداری میباشد.
It will be useful to look at the biographies of religious figures in a geographical area in order to understand the
personality traits and the extent of the influence of religious figures and personality traits in a geographical area.
Although the presence of the Prophet Daniel in Iran at some point promoted the thinking of the Jewish religion,
it was respected by the Iranians and Muslims as a prophet. Therefore, the purpose of this study is to identify how
he came to Iran and the city of Shush and to introduce his personality characteristics from the historical sources
of the post-Islamic period. The method of catching is.
خلاصه ماشینی:
دانيال گفت صنم نمودار ملك است و سر زرين او مانند ملك آرميده تو و گردن سيمين آن كنايت از حكومت پسر تست و ميان آن بت اشارت بملك روميانست و ساقهاى او مشعر بحكومت فارسيان و قدمهاى او مشير بدو عورت كه حكومت روم و فارس كنند و آن سنگ كه بت را فرو كوفت دينى است كه در آخر الزمان بتوسط نبى عربى صلواة اللّه عليه و سلم ظاهر گردد و آن شريعت ناسخ همه اديان باشد و روى زمين را فروگيرد و بخت نصر از دانيال ممنون گشته اركان دولت و اعيان حضرترا برعايت جانب او وصيت كرد و دانيال نوبت ديگر بر معارج دولت و اقبال صعود نموده باز نايره رشك و حسد امراء بخت نصر در اشتعال آمده با وى گفتند كه اين اسرائيلى گمان ميبرد كه او را خدائيست مطلع بر امور مخفيه و اكنون ما داعيه داريم كه اگر اجازت فرمائى براى تو معبودى سازيم اعظم از اله او تا از اسرار تو را آگاه گرداند و در سوانح مهمات معاونت نمايد بخت نصر گفت اگر از عهده اين كار بيرون ميتوانيد آمد مضايقه نيست و آن گروه نادان صناعرا جمع كرده بتى عريض طويل از معدنيات ترتيب دادند و افسرى ارزر مرصع بدر و گوهر بر سر آن صنم نهادند و آتشى بلند افروخته خلايق را بسجده بت تكليف كردند و هركس كه ابا نمود بآتش افكندند لاجرم خرمن حيات جمعى كثير از بنى اسرائيل در آنروز بشعله بيداد اهل شر و فساد محترق شد در روزيكه عيد نام نهاده بودند و جهت آن بت قربان مينمودند دانيال را بيرخصت بخت نصر با سه نفر ديگر از اهل بيت دانيال اكبر در آتش انداختند و بخت نصر از بام قصر به آنجانب نظر افكنده پنج كس در ميان آتش مشاهده كرد كه يكى از ايشان مانند مرغان دو بال داشت و چهار نفر ديگر را باد ميكرد از ديدن آنصورت رعبتى تمام بر خاطرش استيلا يافته آواز داد كه از ميان آتش بيرون آئيد و رفقاء اربعه بسلامت نزد او رفته بخت نصر پرسيد كه آن شخص كه شما را باد ميكرد كجا رفت دانيال گفت او فرشته بود كه به امر ايزدى ضرر آتش از ما دفع مي فرمود.