چکیده:
در طومارهای نقّالی کهنتر، مانند طومار سیاهپوش (مورّخ 1135 ق) و طومار هفتلشکر (مورّخ 1292 ق)، برخی از داستانها دارای اشارات مبهمی هستند که ذهن مخاطب عام خود را درگیر میکنند و سوالاتی برای آنها بهوجود میآورند. از جمله اینکه چرا در این طومارها، به گودرز و گیو و بیژن و دیگر افراد این خاندان، «آهنگرزاده» میگویند. یا شخصیّت نوظهوری مانند «پاس پرهیزکار» از کجا پیدایش میشود و چرا به او «حرامزاده» میگویند. همچنین داستان کک کوهزاد و ابهاماتی در بارۀ هویّت او و پدرش. این ابهامات، در طومارهای متاخّر بهنحوی برطرف گشتهاند، البتّه بعضی بدون هیچ منبع داستانی خاصّی و ظاهرا، تنها با اتّکا به ذهن نقّال یا کاتب داستان. بر این اساس، هرچه تاریخ کتابت طومارها جدیدتر باشد، شاخ و برگ داستانی آنها بیشتر و ابهامات داستانی آنها، نسبت به طومارهای کهنتر، کمتر است. نگارنده در این تحقیق، به بررسی سه مورد از ابهامات داستانی طومارهای نقّالی کهنتر پرداخته و تا آنجا که توانسته، روند ابهامزدایی را در سیر تاریخی مکتوبشدن طومارها نشان داده است.
خلاصه ماشینی:
روایت منظوم آن فقط مربوط به نبرد رستم با کک کوهزاد است، امّا روایت منثور آن، که در برخی طومارها آمده مربوط به کلّ خاندان رستم است و این خاندان، از زمان کورنگ و تورگ و اترط و شم و گرشاسب با کک و پدرش کوهزاد در نبرد هستند تا زمان رستم، البتّه در روایت منظوم هم اشاره شده است که: ورا نــام بـودی کـک کـوهـزادهزار و صد و هژدهش سال بودبه زال و به سام و نریمان گـرد به گیتی بسی رزم بودش به یادبسی بیـــم ازو در دل زال بـودنموده به گرشاسپ هم دستبُرد (کک کوهزاد، 1382: 238) بهار، داستان کک کوهزاد را از مجعولات عهد مغول میداند و میگوید مأخذ صحیحی ندارد(رک: بهار، 1345: 75)، امّا صفا این نظر را نمیپذیرد و شباهت سبک این منظومه به سبک شعری سدۀ پنجم هجری(سبک خراسانی/ پیش از مغول) و همچنین قلّت کلمات و اسامی عربی این منظومه و نبود اندیشههای رایج در شعر سدۀ هفتم هجری، این منظومه را متعلّق به سدههای پنجم و ششم هجری میداند(ر.
در بخش ابیات الحاقیِ شاهنامۀ چاپ بروخیم، در زیرنویسهای داستان هفتخان رستم، این دو بیت از زبان دیو سپید خطاب به کاووس ذکر شده است که: ولیکن ز گرشاسب لشکرشکنکه بر ملک ایران نیارم ستیز بود عهد و پیمان ز نیرنگ منوگـرنـه بـرآوردمـی رستخیـز (فردوسی، 1315، ج1: 322) رابطۀ دیو سپید با گرشاسب در این دو بیت مبهم است و تنها با دانستن روایت نبرد او با گرشاسب و شکست و گریز از برابر جهانپهلوان در طومارها روشن میشود(برای آگاهی از این روایت، رک: طومار شاهنامۀ فردوسی، ج1: 123 و 124؛ طومار کهن شاهنامه ص 158؛ طومار آیدنلو، ص 61؛ همچنین: انجویشیرازی، 1363، ج3: 59، 73 و 75).
در روایتی آمده است: «ابرها گفت: چه کنم که از قدیم که گرشاسب در این سرزمین بود با هم پیمان بستیم که به اولاد یکدیگر کاری نداشته باشیم.
این روایت در نثر نقّالی شاهنامه(1397: 43و 44) و با کمی تفاوت در شاهنامۀ نقّالان(زریری، 1396، ج1: 308- 304 و 365) هم آمده است.