چکیده:
اعتقاد به حرکت جوهری اشتدادی در عالم ماده یکی از مبانی بنیادی ملاصدرا در تفکر فلسفی است که بر اساس آن تمام موجودات عالم ماده، از جمله نفس انسان، در ذات و جوهر خود متحرکاند و حرکت نحوه وجود سیال و لازمه جدانشدنی آنها است. صدرا با توجه به اعتقاد به وجود اراده در نفس انسانی و امکان انجامدادن حرکات و افعال وی بر اساس اراده مبتنی بر عقل عملی، چگونگی حرکت اشتدادی نفس انسانی در مرحله انسانیت را تبیین میکند و با تبیین غایتمندی افعال ارادی انسان، غایت حقیقی اشتداد و تکامل نفس انسانی را، اتحاد با عقل فعال میداند. در نظر وی، هرچند بسیاری از انسانها با سوء اراده خویش از نیل به این غایت باز میمانند اما به هر حال اشتداد نفس در خصوص آنها نیز منتفی نیست و چنین انسانی با اراده و انتخابهای نادرست خویش به تحصل و شدت وجودی یکی از قوایش اقدام میورزد.
Belief in intensified substantial motion in material world is one of the most fundamental bases of Sadra’s philosophical thinking according to which all creatures of the material world including human soul are in a state of motion in their essence and nature and this motion is the quality of the existence of the entity in motion and an inseparable. Due to his belief in “the power of will” in human soul and the possibility of human ability for practical reason-based actions and motions, Sadra has explained the quality of human soul’s intensified motion at the stage of humanity. Stating that human’s optional actions are targeted, Sadra adds that the actual objectives of soul’s intensification and evolution is union with active intellect. In his view, although some human beings deviate from and fail to fulfill this objective due to their bad will, the intensification of soul occurs in them through which they strengthen one of their faculties.
خلاصه ماشینی:
در آثار صدرا درباره حرکت جوهري نفس و مراتب آن مباحث مفصلي صورت پذيرفته است اما ابهاماتي نيز در تحليل فرآيند حرکت جوهري انسان وجود دارد که يکي از مهم ترين آنها اين است که : آيا بين حرکت جوهري انسان و ساير موجودات تفاوتي هست يا اينکه حرکت جوهري انسان بسان ساير موجودات عالم ماده است ؟ و اگر تفاوتي هست منشأ اين تفاوت چه ويژگياي در وجود انسان مي تواند باشد که حرکت وي را از ساير موجودات متمايز مي کند؟ ابهام فوق از آنجا ناشي مي شود که وي پايان حرکت نفس را در خصوص نفوس انساني به صورتي متفاوت بيان کرده است ، درباره برخي انسان ها اتحاد با عقل فعال را به عنوان انتهاي حرکت جوهري نفس در عالم ماده بيان کرده ، و درباره برخي هم پايان حرکت جوهري شان را حيوان بالفعل يا شيطان بالفعل معرفي مي کند.
لذا در افعال انسان ، علاوه بر غايت به معناي اول غايت به معناي دوم نيز محقق است ؛ به عبارت ديگر، هرچند حرکاتي که فاعل هاي ارادي ١انجام مي دهند نهايتي دارد، اما علاوه بر آن کمال و مطلوبي را دنبال مي کنند که ممکن است ضمن اين فعل به آن نايل شوند و چه بسا هم نايل نشوند و لزوما چنين نيست که غايت بالذات حرکت همان مطلوب بالاصالۀ فاعل باشد (صدرالمتألهين ، ١٩٨١، ج ٢: ٢٥١).