چکیده:
فلسفه علم که با معرفت شناسی (Epistemology) نیز قرابت زیادی دارد نوعی معرفت شناسی مضاف یا مقید است که با نگاهی بیرونی به مطالعه علوم میپردازد و شناخت و تحلیل تئوریهای مختلفی که در علوم مورد استفاده قرار میگیرند را موضوع مطالعه قرار میدهد. اما باید گفت موارد فوق در هردو جریان از لحاظ شدت و ضعف و مصادیق دارای تفاوت بوده است. ضمن آنکه چه بسا جایگاه علم تاریخ در نزد مورخان صفویه از چند جنبه برتر از اروپای قرون وسطی بوده است؛ نخست اینکه تاریخ نگاری صفوی بر الهیات تشیع تمرکز داشت که نه تنها مذهبی عقلگرا بود بلکه به نسبت تاکید بر فانی بودن دنیای مادی بر استفاده مشروع از لذائذ خدادای در این جهان نیز تاکید داشت. در حالیکه محور فکری مورخ سده میانه اروپا االهیات کاتولیک بود که اساسا" بر بدبینی به جهان مادی تاکید داشت. دوم اینکه در تاریخ نگاری صفوی، انسان ایرانی دارای هویتی مشخص است در حالی که مورخ اروپای میانه از انسان غربی چهرهای سرگشته و دچار بحران هویت معرفی میکند. سوم برخلاف مورخان اروپا ی قرون وسطی، بعضی ازتاریخ نگاران صفوی از جمله عبدی بیگ شیرازی و اسکندر بیگ ضمن توجه به بعضی مسائل اجتماعی و اقتصادی، از حوادث تاریخی تبیینهای معقولانه تری ارائه کردهاند.. چهارم اینکه تاریخ نگاری عصر صفویه از لحاظ کمی (گستردگی و تنوع) بر اروپای قرون و سطی رجحان دارد
Philosophy of science, which is very close to epistemology, is a kind of
compound or limited epistemology that studies science with an external view and studies the
knowledge and analysis of various theories that are used in science. In other words, the philosophy
of history is the same as the critical philosophy of history. The present article uses descriptive,
analytical and comparative methods to compare the position of philosophy of history in the view of
historians of Safavid Iran and medieval Europe. It seems that the view of Iranian and European
historians in the period under discussion has been similar in terms of focusing on the
linearization of the beginning and end of history, determinism, elitism, fatalism and theological
thinking. However, it should be said that the above cases were different in both currents in terms
of intensity, weakness and examples. In addition, the position of history in the views of Safavid
historians may have been superior to medieval Europe in some respects; First, Safavid
historiography focused on Shiite theology, which was not only religious and rational, but also
emphasized the legitimate use of theistic pleasures in this world, along with the emphasis on the
mortality of the material world, while the focus of the medieval European historians was Catholic
theology, which essentially emphasized pessimism about the material world. Second, in Safavid
historiography, the Iranian man has a distinct identity, while the middle European historian
portrays a confused face of a Western man suffering from an identity crisis. Third, unlike medieval
European historians, some Safavid historians, including Abdi Beg Shirazi and Iskandar Beg, have
offered more plausible explanations of the historical events, taking into account some social and
economic issues. Fourth, Safavid historiography is quantitatively (from extensiveness and diversity
aspects) superior to medieval Europe.
خلاصه ماشینی:
مقايسه جايگاه فلسفه علم تاريخ در ايران صفوي و اروپاي قرون وسطي 1 تاريخ دريافت : ١٣٩٨/١٠/١١ نادر پروين تاريخ پذيرش : ١٣٩٩/٠٤/٠٧ فرهاد پروانه ٢ چکيده فلسفۀ علم که با معرفت شناسي (Epistemology) نيز قرابـت زيـادي دارد، نـوعي معرفـت شناسي مضاف يا مقيد است که با نگاهي بيروني به مطالعـه علـوم مـي پـردازد و شـناخت و تحليل تئوري هاي مختلفي را که در علوم مورد استفاده قرار مي گيرند، موضوع مطالعـه قـرار مي دهد..
ضمن آن که چه بسا جايگاه علم تاريخ در نزد مورخـان صـفويه از چند جنبه برتر از اروپاي قرون وسطي بوده است ؛ نخست ، اين که تاريخ نگاري صـفوي بـر الهيات تشيع ، تمرکز داشت که نه تنها مذهبي، عقلگرا بود، بلکه همراه با تأکيد بر فاني بودن ١.
تاريخ «به مثابه رويـداد» و تاريخ «به مثابه گزارش » که «مايکل استنفورد» آن را برجسته مي کنـد (اسـتنفورد ١٣٧٩:٨٢ - ٨٣)، بيشتر به حوزه فلسفۀ انتقادي تاريخ (در قالب برداشتي خاص از اين علم کـه حصـول آن را در پرتو تداخل حال و گذشته مي نگرد) مربوط مي شود اما هسـتي شناسـي تـاريخي و طرز تلقي مورخين نسبت به خود تاريخ نيز در معرفتي که حاصل مي کنند، تأثيرگـذار اسـت (اتکينسون : ٥٠ -٥١؛ سروش ١٣٥٨:٢٢- ٢٣).
به نوعي جايگاه علم تاريخ در ايران عصر صفوي، والاتر از اروپاي قرون وسـطي بـوده است ؛ چون مورخان صفوي به عنوان سخنگويان حکومت صفويه ، عهـده دار ايجـاد حـس تعادل منطقي در جامعه ايران بودند.