چکیده:
پیشبینی میشود تجارت گاز طبیعی مایعشده (LNG) هفت برابر سریعتر از خطوط لوله رشد و توسعه داشته باشد. جمهوری اسلامی ایران به عنوان کشوری با ذخایر عظیم نفت و گاز، خواهناخواه از توسعه این صنعت تأثیر خواهد پذیرفت. این مقاله ضمن بررسی وضعیت صنعت LNG در ایران و جهان، با استفاده از رویکردی توصیفی، با بررسی و مرور مطالعات صورت گرفته در این زمینه نتیجه میگیرد که ایران در برخورد با صنعت LNG سه رویکرد مختلف میتواند اتخاذ نماید؛ اول آنکه خود نیز به گروه کشورهای تولید کننده LNG بپیوندد. رویکرد دوم تلاش برای توسعه خطوط لوله و تمرکز بر بازارهای کشورهای همسایه است و رویکرد سوم، مصرف مازاد گاز تولیدی کشور در داخل، از طریق تزریق آن به میادین نفتی جهت تولید صیانتی و تکمیل زنجیره ارزش در صنعت پتروشیمی و صادرات محصولات پتروشیمی است. رویکرد اول علیرغم تنوع بازارهای فروش و قیمت، به دلیل تحریمهای اقتصادی با مشکل مواجه خواهد شد؛ همچنین صادرات LNG برای فواصل نزدیک بهصرفه نخواهد بود. رویکرد دوم به دلیل قراردادهای بلندمدت، امنیت تقاضای بیشتری به همراه دارد؛ ولی برای فواصل دور به صرفه نبوده و حفظ و نگهداری خطوط لوله هزینهبر است. رویکرد سوم در بلندمدت به نفع کشور است چرا که به جای صادرات گاز، محصولات پتروشیمی که ارزش افزوده بالاتری دارند صادر شده و میزان برداشت نفت خام از میادین نفتی در بلندمدت بیشتر میشود؛ ولی مزیتهای تجارت از بین میروند. پیشنهاد میشود در برخورد با صنعت LNG ترکیبی از هر سه روش به کار گرفته شود.
It is predicted that Liquefied natural gas (LNG) commerce will grow sevenfold the rate of expansion of the pipelines. Iran with huge expanses oil and gas will naturally be affected by developments in this sector. Using a descriptive approach, this paper first depicts the current state of the LNG industry in Iran and globally. Thereafter, by reviewing the current literature on the subject this paper proposes three distinct approaches for Iran to adopt; First, joining the current group of LNG exporting countries. Second, developing pipelines and focussing on neighbouring countries markets. Third, using the surplus production of gas for injection into oil fields for the purpose of preserving production, and completing the value chain in petrochemicals sector for export. With current sanction, the first approach considering the diversity of the market and current prices will likely encounter difficulties. Furthermore, exporting to nearby markets will not be economically justifiable. With long-term agreements, the second approach could secure longer term demands. Yet, it would not be economically justifiable for distant markets. The third aproach, would be in the long-term interest of the country since, in contrast to gas exports, petrochemicals yield higher added value and, furthermore, it would ensure the long-term increase in the production of crude. The drawback for the last approach is the dissipation of current commercial advantages. This paper proposes using a combination of all three approaches for the LNG sector.
خلاصه ماشینی:
اين موضوع از يک سو موضوعي اقتصادي است که تأثيرات عظيمي بر بازار بين المللي توليد و مصرف گاز ميگذارد و از سوي ديگر به دليل الزامات تکنيکي پيشرفته آن و تمرکز توسعه علمي و اجرايي آن در ايالات متحده ، پديده اي عميقا سياسي است که مي تواند در راهبرد سياست هاي انرژي ايالات متحده به عنوان يک ابزار سياسي براي تأثيرگذاري بر توزيع قدرت بين المللي و اعمال فشار بر ديگر کشورها مورد استفاده قرار گيرد (جوان و جوکار، ١٣٩١).
جمهوري اسلامي ايران در برخورد با اين صنعت سه رويکرد مختلف ميتواند داشته باشد: تلاش براي تبديل شدن به يک صادر کننده ي LNG، تلاش براي توسعه خطوط لوله و تمرکز بر روي بازارهاي کشورهاي همسايه و در نهايت ، مصرف مازاد گاز توليدي کشور در داخل ، از طريق تزريق آن به ميادين نفتي 1 Game changer 2 BP Statistical Review of World Energy, 2018 3 Liquefied natural gas ٨١ جهت توليد صيانتي، تکميل زنجيره ارزش در صنعت پتروشيمي و صادرات محصولات پتروشيمي به جاي خام فروشي گاز.
براي مثال جلولي (١٣٩٠) در پايان نامه خود صادرات گاز طبيعي ايران به دو کشور چين و هند را مقايسه کرده و نتيجه ميگيرد، با توجه به نزديکي بازار هندوستان صادرات به اين کشور از طريق خط لوله اولويت دارد و در مقابل در قيمت هاي بالاي نفت خام صادرات LNG به کشور چين از نظر اقتصادي توجيه پذيرتر است .