چکیده:
«محمدبنحسنبناحمدبنولید» از میان روایتهای «محمدبناحمدبنیحیی»، مواردی را که از طریق برخی مشایخ او نقل شده است، استثنا کرده و آنها را نامعتبر دانسته است. بررسی دلالت کلام ابنولید بر تضعیف مستثنیات و توثیق سایر مشایخ «محمدبناحمدبنیحیی» گام نخست مقاله است. گام دوم، اعتبار این توثیق و تضعیف است؛ چه اینکه اگر ابنولید به اصل عدالت معتقد بوده و یا کلام او مبتنی بر حدس باشد، قابل اعتنا نیست. افزون بر این، دایرۀ شمول کلام ابنولید نسبت به مشایخ محمدبناحمدبنیحیی و روایاتی که این مشایخ نقل کردهاند، در این سطور مورد بررسی قرار گرفته است. در صورتی که دلالت و اعتبار کلام ابنولید تایید شود، میتواند به عنوان یکی از توثیقات عام، تعدادی از راویان را که در کتب رجالی توثیق خاصّی ندارند، به دایرۀ ثقات وارد و زمینۀ اطمینان به روایات آنان را فراهم کند.
خلاصه ماشینی:
حال پرسش این است که آیا این استثنا، به معنای تضعیف راویان است یا اینکه مراد ابنولید صرفاً عدم اعتبار روایاتی است که توسط این افراد نقل شده است؟ به بیان دیگر، آیا ملاک ابنولید برای عدم اعتبار این روایات، ضعف خودِ راوی بوده است یا اینکه تنها متن روایات از نظر او قابل قبول نبوده است؟ با وجود اینکه ابنولید در امر حدیث سختگیری زیادی داشته و برای قبول و نقل یک روایت، حتّی به متنشناسی نیز میپرداخته است؛ امّا به نظر میرسد کلام او درباره استثنای مشایخ «محمدبنأحمدبنیحیی» از این بابت نبوده که صرفاً متن روایات آنان را نمیپسندیده است؛ بلکه کلام او بر تضعیف خود راویان دلالت دارد.
برای وضوح بیشتر، باید توجّه شود که ابنولید، شاگردش، شیخ صدوق و همچنین ابننوح سیرافی، در رجال متخصّص و صاحب نظر بودهاند؛ ایشان از نقادان محسوب میشده و از نظر روش رجالی سختگیری داشتهاند؛ بنابر این، وقتی این اشخاص، پس از بررسی روایات «محمدبنأحمدبنیحیی»، تنها تعدادی را غیر قابل اعتماد دانسته و استثنا کردهاند، میتوان نتیجه گرفت که تنها مستثنیات دچار ضعف بودهاند و شخصی که جزء مستثنیات نباشد، از نظر این نقادان، دچار اشکال نبوده است؛ بنابر این، همانگونه که وحید بهبهانی نیز گفته است، مشایخ «محمدبنأحمدبنیحیی» که جزء مستثنیات ابنولید نباشند، به توثیق عام، ثقهاند.