چکیده:
از آنجایی که منابع تاریخی قادر به پوشش تمامی رخدادها و ماجراهای دورة زندیه نیستند، با رجوع به شواهد باستان شناسی، فرهنگ های عامه و روایت های رایج می توان تا حد زیادی ابهامات این دوره را مرتفع کرد. برخی منابع تاریخی اولاد محمدکریم خان، بنیان گذار سلسلة زندیه، را چهار فرزند پسر و سه فرزند دختر دانسته اند. برخی نیز اولاد ذکور را پنج نفر ذکر کرده اند و به سایر فرزندان و سرنوشت آنها اشاره ای ندارند. همچنین در منابع تاریخی تنها از جهانگیر خان سیستانی به عنوان آخرین همراه لطفعلی خان در مسیر کرمان به بم نام برده شده و به سایر همراهان وی اشاره ای نگردیده است. مردم روستای باخله در هرسین روایتی دارند مبنی بر آنکه اجدادشان آخرین همراهان لطفعلی خان بوده اند که پس از مشکوک شدن نسبت به حمایت حاکم بم، آنجا را به مقصد لکستان ترک می کنند. سنگ قبرهای روستای باخله افزون بر تایید روایت مذکور، هویت افرادی را روشن می کنند که تا واپسین لحظات سقوط زندیه در رکاب لطفعلی خان جنگیده اند و در تاریخ نامی از آنها ذکر نشده است. در مقالة حاضر تلاش شده است تا بر اساس روایت موجود، خوانش تعدادی سنگ قبر و مراجعه به متون تاریخی بخشی از تاریخ دورة زندیه بازسازی شود.
خلاصه ماشینی:
سنگ قبرهاي روستاي باخله افزون بر تأييد روايت مذکور، هويت افرادي را روشن مي کنند که تا واپسين لحظات سقوط زنديه در رکاب لطفعلي خان جنگيده اند و در تاريخ نامي از آنها ذکر نشده است .
نمونه هايي از اين شواهد سنگ قبرهاي روستاي باخله در شهرستان کنوني هرسين هستند که افزون بر اهميت تاريخي و کمک به بازسازي شجرة خانوارهايي از زندهاي لک ، اطلاعاتي را در خصوص سرنوشت چند نفر از آخرين همراهان لطفعلي خان زند مي توان در آن مشاهده کرد.
ق با ماجراهايي چون نبرد با سيد ابوالحسن خان کهکي حاکم نافرمان کرمان ، کودتا و خيانت حاج ابراهيم کلانتر، جدال با رضاقلي خان و شيخ نصر حکام کازرون و بوشهر، جلب حمايت اميرعلي خان حيات داوودي حاکم بندر ريگ ، نبرد با مصطفي خان ، محمد خان و رضا قلي خان قاجار (فسايي ، ١٣۶٧: ۶۴٢- ۶۵٢؛ بريجز، ١٣۵٣: ٩-١٠، ٢٨- ٢٩، ۶۴-۶۶؛ الشريف ١٣۶٣: ٣٢٣- ٣۴٩؛ اعتمادالسلطنه ، ١٣۴٩: ١٩، ٢٩( مواجه بود.
بنا بر گفتة اهالي روستاي باخله سنگ قبر سلطان مراد خان فرزند بنيان گذار سلسلة زنديه چند سال پيش مفقود شده ، اما محل دفن و سنگ قبر وي قابل شناسايي است .
ممکن است بتوان روايت سفر قافلة آبخش به مازندران را نشانه هايي از ارتباط آنها با لک هاي يارسان در کلاردشت براي حمايت از شورش هاي سيد محمد کلاردشتي يکي از اعضاء خاندان آتش بگي قلمداد کرد (ناصرالدين شاه قاجار، ١٣٩۴: ٢۵- ٢۶؛ بزرگ اميد، ١٣٩۵: ۴٧؛ فرمان ، ١٣٩٨: ١٣٢- ١۴۴(.