چکیده:
انوری از شاعران نوآور و اثرگذار فارسی است که در پیدایش و تثبیت غزل به عنوان قالبی
شعری با سازمان و محتوای ویژه» نقش اساسی و تاریخی ایفا کرده است. او توانسته شعر فارسی را
با ذهنیّتی کاملا غنایی درآمیزد و از این طریق» مفاهیم تغرّلی و مناسبات عاشقانه را به صورت
جزئی لاینفک از غزل عاشقانه درآورد. غزلی که انوری ابداع و عرضه نموده» دارای محتوا و
خصلت عاشقانة انحصاری و مبتنی بر رویکرد تغزلی تازه و بیسابقه است. این امس منجر به ظهور
بدایعی در ساختار و نظام غزل او شده و زمینه را برای بهرهمندی انوری از هنجار زبانی و بیانی
متفاوت و نامتعارف هموار کرده است. انوری قالب غزل را با زبانی ساده و روان و طبیعی پیوند
بخشیده است؛ بدینگونه که فاصلة تثبیت شده میان زبان محاوره و کلام شاعرانه را از میان برده و
با استفاده از قابلیّت و استعدادهای زبان گفتاری» توفیق یافته میان زبان شعری و زبان محاوره»
گونهای انس و پیوند ایجاد کند. این رفتار زبانی» به تلفیقی مناسب میان زبان هنری و زبان عادی
انجامیده و عناصر و امکانات زبان گفتاری را بر زبان شعری منطبق ساخته است؛ در نهایت» زبانی
عاطفی و لطیف پدیدآمده که در عین هنری و شاعرانهبودن» ساده» روان و طبیعی و به دور از
ر تکلف است. روش: تحقیق این پژوهش,» تو صیف سار تحلیل است.
خلاصه ماشینی:
انوری قالب غزل را با زباني ساده و روان و طبيعي پيوند بخشيده است؛ بدینگونه که فاصلة تثبيت شده ميان زبان محاوره و كلام شاعرانه را از ميان برده و با استفاده از قابليّت و استعدادهاي زبان گفتاری، توفیق یافته میان زبان شعري و زبان محاوره، گونهای اُنس و پيوند ايجاد کند.
» (فتوحی، 1386: 424) چنین مختصهای سبب میشود زبان ساده و بیتکلّف انوری تا سطحِ کلام هنری و دارای قابلیّت عاطفی و شاعرانه ارتقاء پیدا کند: تا دل مسكين من در كار تست آرزوي جان من، ديدار تست (انوري، 1367: 396) مسلمانان مرا معذور داريد دلم را ناگهان كاري بيفتاد (همان: 396) باز آهنگ بلايي ميكني قصد جان مبتلايي ميكني (همان: 495) بار اندوه و رنج محنت او بكشم زانكه دوستش دارم (همان: 459) هر روز مرا هزار بد گويي من بر تو هزارشب، دعا كرده (همان: 477) دردِ سرِ دل به سر نميآيد پاي از گلِ عشق بر نميآيد (همان: 443) مكن ايدل كه عشق كار تو نيست بار خود را ببر كه بار تو نيست (همان: 408) همهاميد در وصل تو بستم بهسر شد عمر و هم نگشاد كاري (همان: 289) هرغم كه ز عشقِ يار ميبينم از گردش روزگار ميبينم (همان: 468) با وجود اینکه نمونۀ اعلای کلام «سهل و ممتنع» را در غزل فارسي، سعدی ارایه كرده، بر مبنای شواهد موجود در غزل انوری میتوان ادّعا نمود گونة آغازین «سهل و ممتنع» در غزل انوري آمده است.