چکیده:
با وجود استقبال عالمان و متفکران جهان اسلام و تالیف شروح و تفاسیر متعدد، بسیاری از کارکردهای نظام حکمت صدرایی هنوز مورد توجه کافی واقع نشده است. ابعاد سیاسی- اجتماعی حکمت متعالیه، مهمترین زوایای مغفولماندۀ این مکتب است. سید محمدحسین طباطبایی، یکی از بزرگترین پیروان مکتب صدرایی است که با طرح نظریۀ اعتباریات، امتداد حکمت متعالیه در مسیر اجتماعی- سیاسی را رقم زد. این نوشتار با بررسی نظریۀ ادراکات اعتباری به نقش آن در تبیین حکمت سیاسی- اجتماعی در چارچوب فلسفۀ صدرایی پرداخته است. ادراکات اعتباری، واسطههای بین نیازهای انسان و افعال او جهت رفع آن نیازهاست و بر این اساس نظریۀ اعتباریات را میتوان حلقۀ وصل حکمت نظری و حکمت عملی دانست. طبق این نظریه، جامعه یک واقعیت تقلیلناپذیر به افراد و منوط به تحقق یک جمع انسانی است که تاثیر و تاثر متقابل داشته، تحقق این جمع تابع اصل استخدام است. اصل استخدام متقابل نیازمند تعامل و تفاهم دوطرفه و بهتبع نیازمند خلق زبان و در ادامه اعتبار ساختارهای اجتماعی، عدالت، قدرت و درنهایت سیاست است. سپس نظامات اجتماعی بر اساس احکام و اوامر عقلی برخاسته از فطرت در راستای صلاح و تکامل فرد و جامعه سامان مییابد. اصالت جامعه از منظر علامه و سریان اعتباریات پیش از اجتماع در اعتباریات پسینی، تبیین دقیقتری از حرکت استکمالی عالم از کثرت به وحدت و جهتدهی افراد به سوی کمال در بستر حکمت سیاسی- اجتماعی متعالیه و در چارچوب شریعت ارائه میدهد.
خلاصه ماشینی:
در هر صورت توجه به دو نکته یادشده ، از ویژگیهای این پژوهش اسـت کـه ضـمن اشاره به ابعاد سیاسی و اجتماعی نظریۀ اعتباریات ، تبیین دقیق تری از حرکت اسـتکمالی عالم از کثرت به سوی وحدت (در راستای حرکت جوهری) و نقش جامعه در جهت دهی افراد به سوی سعادت و کمال در چارچوب حکمت متعالیه ارائه میدهد.
بنابراین انسان برای اینکه به اهداف و مقاصد عملی خود دست یابـد، در ذهـن خـود چیز دیگری را مصداق آن مفهوم فرض میکنـد کـه تنهـا در ذهـن انسـان ، مصـداق آن مفهوم است و این عمل که «اعتبـار» نـام دارد، فرآینـدی از ذهـن اسـت کـه بـا بسـط و گسترش روی عوامل احساسی یا نیازهای حیاتی رخ میدهد که نوعی تصرف در ادراکات است و به صورت کامل تحت تأثیر احتیاجات زندگی و تمایلات درونـی اسـت ، خـواه بـه صورت ارادی باشد یا غیر ارادی و با تغییر این تمایلات و نیازها تغییر میکنند و طبیعتـاً میتوانند دارای سیر تکاملی و ارتقا باشند.
علامه نتیجه گیری این مقدمات را کـه اصـل نظریـه خـود دربـاره اعتباریـات اسـت ، اینگونه بیان میکنند: «با تأمل در اطراف بیان گذشته باید اذعان نمود کـه ممکـن اسـت انسان یا هر موجود زنده دیگر (به اندازه شعور غریـزی خـود) در اثـر احساسـات درونـی خویش که مولود یک سلسله احتیاجات وجودی مربوط به ساختمان ویژه اش مـیباشـد، یک رشته ادراکات و افکاری بسازد که بستگی خاص بـه احساسـات مزبـور داشـته و بـه عنوان نتیجه و غایت ، احتیاجات نام برده را رفـع نمایـد و بـا بقـا و زوال و تبـدل عوامـل احساسی و یا نتایج مطلوب ، زایل و متبدل شود (و اینها همان علوم و ادراکـات اعتبـاری بالمعنیالاخص میباشند که در آخر مقاله ٥ تذکر داده شد)» (طباطبایی، ١٣٨٧الف : ١١٦).