خلاصه ماشینی:
"(انجمن ادبی همدان) مرد تا پخته شود زیروز برهاد ارد سنک تا لعل شود خون جگرها دارد خوف غرق و خطر کام نهنک از پی اوست گرچه دریا بدرون در و گهرها دارد ما بسر منزل مقصود رسیدیم و هنوز مدعی بر سر این راه اگر ها دارد این نه عقل است که از ان نتوان خودرد بری نخل عشق است و بهر شاخه ثمرها دارد چونتر ایزهره جبین در همه ادوارش نیست فلک حسن که خورشید و قمرها دارد من بر آنم که نظیر تو ندارد آراست کلک نقاش قدر گرچه هنرها دارد همه گویند که او رفت و نظر از تو گرفت کس نداند که در این کار نظرها دارد آید و سر نشناسد ز قدم باد صبا گوئی از حضرت معشوق خبرها دارد زنده میدار دم امید وصالت ور نه روز هجران تو هر لحظه خطرها دارد نالهها کردم و در آن دل سنگین نگرفت کی کجا نالهء جانسوز اثرها دارد بسفر پخته شود مرد هنرمند آزاد تا هلالی بشود بدر سفرها دارد (آزاد همدانی) محصلین چون تدریس علوم ادبی در دار الفنون بنگارندهء ارمغان وا گذاره شده پس از این تحت این عنوان(محصلین)منتخبات افکار جوانان با ذوق و مهذب از نظر و نثر و بعضی از دروس مهمهء ادبی برای تشویق و استفاده دور و نزدیک نگاشته خواهد شد(وحید) کار فتادی ار ز مقام بلند و گشتیخوار غمین مباش که گل نیست در جهان بیخار هر انچه بینی در دهر ضد یگدگرند یکی چو آید ضدش ز پی بود ناچار پس از بلندی پستی پس از فراز نشیب پس از وصال فراق و پس از شراب خمار بکار خردهمی ساز و خرده کمتر گیر بیا و بشنو این پند از یکی هشیار: «فلک بچشم بزرگی کند نگاه درانک بهانه هیچ نیارد ز بهر خردی کار»!"