چکیده:
امر به معروف و نهی از منکر دو اصل بنیادی از اصول اجتماعی اسلام است و در علوم اجتماعی نیز با عناوینی چون «کنترل اجتماعی»، «نظارت اجتماعی»، «نظارت همگان» و «ضمانت اجرای قانون» مورد توجه و تاکید قرار گرفتهاند. اما با این وجود دیده میشود که بعضا بر ضرورت اجرای آنها و امکان آن خوردههایی گرفته میشود و ادعا میشود که مبانی عقلی و انسانشناختی این دو اصل دارای ضعف است. این مقاله با هدف ترویج و استحکام فرهنگ مسئولیتپذیری و مطالبهگری اجتماعی و رفع شبهات و ارد شده، با روش تحلیلی و استدلالی میکوشد ضرورت اجرای این دو اصل و امکان اجرای آنها را با دلایل عقلی و جامعهشناسانه به اثبات برساند و با دلایلی چون «اجماع عقلای جهان»، «ضرورت اجرای قانون» و «لزوم حفظ حدود آزادی» نشان دهد که این دو اصل مطابق سیره عقلای جهان امر مقبول و پذیرفته شده است و عناوین و روشهای متفاوت مورد اجراست.
In this article, due to the drawbacks that need to be made known in today's societies that have a variety of beliefs and desires, there are rational and philosophical and sociological reasons that can confirm the necessity of implementing these two hypotheses and make them as principles Metaphorical and transnational, and the critiques that have been entered into them are being answered using the indisputable rational and sociological and legal principles.The reasons for this are briefly summarized as follows: the need for sustainable security and public order, the world's consensus, the enforcement of law, the preservation of the limits of freedom, and finally, prove that the imperative to the famous necessity is inevitable and accepted in various societies, and It is executed with different names and is the only difference in how it is executed and the famous and the negative definitions.hhh hhhhh hhhh hhhh hhhh h h
خلاصه ماشینی:
بيان مسئله پرسشي که زمينه ساز اين تحقيق شده ، آن است که در جوامع امروزي −که برخلاف جوامـع بدوي و ساده گذشته − اديان و عقايد مختلف وجود دارد، چه دلايل عقلي براي ضرورت اين دو فرضيۀ ديني وجود دارد و چگونه مي توان از اين دو اصل (که به نوعي الزام افراد بـه انجـام اعمالي واحد و يکسان و خودداري از اعمالي خاص است ) دفاع کرد که دارندگان علايـق و سلايق مختلف و متعدد را راضي کند و به عنوان تحميل عقيده و سليقۀ واحد به افراد مختلف و دخالت در امور شخصي آنها و ناديده گرفتن آزادي و ارادٔە بشـريت در انتخـاب راه و روش زندگي خود نباشد؟ اين پرسش از زاويۀ نگاه بعضي از مکاتب پر طرفدار سياسي و حقوقي که اصـالت را بـه آزادي و فرديت مي دهند و سعادت بشر و اجتماع و همه پيشرفت هاي علمي و فکري بشـر را مرهون آزادي هرچه بيشتر مي داند، بيشتر خود را مي نماياند.