چکیده:
هدف اساسی این مقاله پژوهشی، بررسی ترجیحات فرزندآوری در بین گروههای قومی منتخب در ایران است. گروههای قومی این تحقیق، مشتمل بر اقوام ترک، ترکمن، کرد، گیلک، لر، لک، و مازنی است. یافتههای این تحقیق نشاندهنده شباهتها و تفاوتهای قابل ملاحظهای در بین گروههای قومی از نقطه نظر ترجیحات فرزندآوری آنها است: از یک سو، مهمترین وجوه مشترک آنها این است که نهتنها هیچیک از گروههای قومی مورد مطالعه تقریباً هیچگونه ترجیح و تمایلی به الگوی بیفرزندی ندارند، بلکه بیشترین ترجیح آنها معطوف به الگوی دو فرزند است. از سوی دیگر، بیشترین تفاوتها در بین گروههای قومی در زمینه ترجیحات فرزندآوری را باید در الگوی سه فرزند و بیشتر جستجو کرد. در مجموع، تجزیه و تحلیلهای این تحقیق، مبین این نتیجهگیری نهایی است که هیچیک از متغیرهای تحقیق، حتی سطح تحصیلات دانشگاهی نیز نتوانسته است یک نوع همگرایی قومی در الگوی فرزندآوری زیاد یعنی ترجیح به داشتن سه فرزند و بیشتر را فراهم کند که بهخوبی نشاندهنده این نکته مهم است که تعلّقات قومی کماکان نقش بسیار مهم و تعیینکنندهای در ترجیح فرزندآوری زیاد ایفا میکند.
This research paper primarily aims to examine the preferences for childbearing among selected ethnic groups in Iran. The ethnic groups included in this study comprise of Kurd, Gilak, Lor, Lak, Mazani, Turk, and Turkaman. The research findings highlight both similarities and disparities on childbearing desires across different ethnic groups. On the one hand, the most visible similarities relate to the fact that the childlessness is almost undesirable for all ethnic groups, and the majority of them prefer the two-child pattern of childbearing. On the other hand, the disparities across the ethnic groups exist predominantly in the pattern of desires for ‘3 children and more’. In sum, these research findings confirm the underlying conclusion that none of the independent variables even tertiary education could not lead to an ethnic convergence towards preferences for high childbearing (that is, the desire for having 3 children and more), suggesting that ethnicity and ethnic belonging still tend to play a substantially important role in the preferences for childbearing.
خلاصه ماشینی:
Gender Segregation حاضر عبارتند از: - آيا ترجيحات فرندآوري گروه هاي قومي با همديگر متفاوت يا مشابه است ؟ - آيا ترجيحات فرزندآوري گروه هاي قومي، تابعي از متغيرهاي جمعيت شناختي اقوام است ؟ - نوع نگرش اقوام به اشتغال زنان و همچنين ميزان دينداري آنها، چه تأثيراتي بر ترجيحات فرزندآوري آنها دارد؟ بدين ترتيب ، در تحقيق حاضر، هدف اصلي اين است که به اين پرسش هاي کليدي تحقيق ، پاسخ داده شود و در حد امکان ، شواهد پژوهشي و تجربي مناسب براي شناخت برخي از مهمترين الگوها و تعيين کننده هاي مرتبط با ترجيحات فرزندآوري گروه هاي قومي ارائه گردد.
با اين همه ، در برخي گروه هاي قومي، تفاوت چندان برجسته اي بين مناطق شهري و روستايي ازنقطه نظر الگوي فرزندآوري ٣ فرزند و بيشتر ملاحظه نميشود و يا حتي در برخي گروه هاي قومي (مانند گيلک ها، لرها و لک ها)، وضعيت معکوس حاکم است که اين وضعيت را ميتوان تاحدودي اين گونه تببين کرد که در دوران معاصر، مبتني بر تکنولوژيهاي ارتباطات و رسانه هاي فراگير و همچنين تحت تأثير فشارهاي قوي ناشي از مشکلات اقتصادي و تنگناهاي مالي، تفاوت هاي معمول و سنتي شهر و روستا به طور چشم گيري فروکش کرده و نوعي هم گرايي بين روستائيان و شهرنشيان از نقطه نظر نگرش هاي جمعيتي و ترجيحات فرزندآوري شکل گرفته و حتي در برخي موارد، روستاها گوي رقابت را از شهرها ربوده و پيشي گرفته اند.
از طرف ديگر، نتايج اين تحقيق نشان داده است که تعلقات قومي کماکان نقش تعيين کننده اي در ترجيحات فرزندآوري ايفا ميکند به طوريکه الگوهاي بسيار متفاوت در زمينه ترجيح براي داشتن سه فرزند و بيشتر به تفکيک گروه هاي قومي وجود دارد.