چکیده:
کتاب "ملتها مهم اند" یک دفاعیه پرشور از ملی گرایی در عصری است که کتاب آن را موسوم به جهان وطنی میداند. گریک کلهون، جهان باوری را خیالی خام، و ملت باوری را واقع بینی مینامد. شکلگیری یک دولت- شهر جهانی و دموکراتیک را "آرمانی دلفریب اما دست نیافتنی" مینامد و مدعی میشود که "اکنون، در نخستین دهه سده بیست و یک، گفتمان جهانی شدن، مه آلودتر از آنی است که در دهه 1990 بود. ". در این نوشتار کوتاه پانزده نقد به مدعای نویسنده طرح شده است. در مهمترین نقد به این امر اشاره شده که رشد ملی گرایی افراطی در امریکا و اروپا را نمیتوان به مثابه شکست جهان وطنی دانست چرا که تحولات اجتماعی عموما در مسیری سینوسی، آمیخته با مقاومت، و در فرآیندی همراه با فراز و فرود پیش خواهد رفت؛ ظهور ترامپ، برگزیت و مانند آن بخشی از مقاومت رخ داده در مسیر جهانی شدن و کاملا طبیعی است. هنوز هم از این مقاومتها و چه بسا شدیدتر در راه است. اما در نگاه کلان تر روند کلی هنوز به نفع جهانی شدن است و ملی گرایی را تقدیری جز افول نیست.
“Nations Matter” is a passionate defense of nationalism in the age of cosmopolitanism. Craig Calhoun sees cosmopolitanism as a raw fantasy and nationalism as a realistic view. He called the formation of a world-democratic city-state a charming but unattainable ideal and claimed that now, in the first decade of the twenty-first century; the discourse of globalization is foggy more than it was in the 1990s. In this short article, fifteen critiques are presented to the author’s claim. The most important criticism is that the growth of extremist nationalism in the United States and Europe cannot be considered a defeat for the world because social change will generally take place in a sinusoidal, mixed-resistance path, and in the process of ups and downs. The rise of Trump, Brexit, and the like is part of a global resistance movement that is quite natural. The resistance will continue and may intensify, but on a larger scale, the general trend is still in favor of globalization, and nationalism is nothing but a decline.
خلاصه ماشینی:
در مهمترین نقد به این امر اشاره شده که رشد ملیگرایی افراطی در آمریکا و اروپا را نمیتوان بهمثابۀ شکست جهانوطنی دانست؛ چراکه تحولات اجتماعی عموماً در مسیری سینوسی، آمیخته با مقاومت، و در فرایندی همراه با فرازوفرود پیش خواهد رفت؛ ظهور ترامپ، برگزیت، و مانند آن بخشی از مقاومت رخداده در مسیر جهانیشدن و کاملاً طبیعی است.
نویسندۀ کتاب نیز همین نظر را دارد: اگر جهانیشدن با تمام زرادخانۀ مالی و وعدههای آرمانشهرگونهاش نهفقط به تضعیف ملیگرایی نیجامید که حس تعلق به دولت ـ ملت و اهمیت برخورداری از حقوق مسلم در درون این ساختار را بیشتر کرده است....
آفریقا در مرحلۀ تاریخی عقبتری نسبت به غرب قرار دارد و هنوز به دولت ـ ملت نیازمند است، اما جهان غرب از آن مرحله عبور کرده و به عصر جدیدی وارد شده است؛ عصری که خود را درقالب اتحادیۀ اروپا و کاهش استقلال دولتهای ملی در پیکرۀ واحدی بهنام اتحادیۀ اروپا نشان داده است.
5. 3 تمامیتخواهی ملتگرایی نویسنده بر این باور است: ملتگرایی هم ابزار مقابله با طردهای دولتساخته، ازجمله ایستادگی دربرابر گفتمان تمامیتخواه فرهنگ تکساحتی، را دراختیار میگذارد و هم راه آشتی ملت و دولت را از طریق یادآوری اشتراکات فرهنگی و دموکراسی فراهم میآورد (کلهون 1395: 10).
اگر منظور نویسنده آن است که پیدایش و گسترش دموکراسی را باید به ملتگرایی نسبت داد، نخستین پرسش این خواهد بود که معروفترین دموکراسی جهان، یعنی دموکراسی آتنی، با کدامین ملتگرایی پیوند دارد؟ نیک میدانیم که آن دموکراسی در بستری از هویت سیاسی دولت ـ شهری شکل گرفته است.