چکیده:
«روش تربیت سلبی» ناظر بر فرآیند استخراج و اکتشاف درو نمایه های مخاطب از طریق پیرایش و زدایش موانع راه رشد، به قصد شکوفا شدن و آشکار کردن قابلیت های نهفته او است. در رو شهای تعلیم و تربیت امروز، وجه ایجابی بر وجه سلبی غلبه کرده است و به اصل آماد هسازی و رغبت انگیزی، کمر توجه میشود که موجب ناهمخوانی و بلکه تعارض میان نظام فکری و گرایشی فرد و تجویزهای بیرونی است. قرآن کریم با شناخت دقیق از زوایای وجودی انسان، از رو شهای ایجابی و سلبی برای تربیت اخلاقی و اجتماعی مسلمانان، متناسب با موقعیت های گوناگون، به درستی استفاده کرده است. روش تربیت سلبی، به ویژه روش سلبی معطوف به فاعل از مه مترین و موثرترین آنهاست که در مقال هی حاضر با عنوان «قاعدهی
لقمانی» وضع اصطاح شده است. کاربست این اصل را در داستانهای قرآنی اقوام و تاریخ انبیا، به ویژه در ذکر احوال و سرنوشت قوم یهود م یتوان آشکارا دید. درواقع، قوم یهود به سبب شباهتهای بسیار با امت اسامی، بیش از سایر اقوام، مجرای قاعدهی لقمانی قرار گرفته است و خداوند از این راه خواسته است مسلمانان را به بهترین وجه، هدایت و تربیت کند و آنان را برای ایجاد جامعه آرمانی آماده نماید. هدف از
پژوهش حاضر، تبیین روش ایجابی و سلبی با نگرشی نو در بسر تربیت اخلاقی و دینی و نیز تبیین «قاعد هی لقمانی» یا روش سلبی معطوف به فاعل، بهعنوان تاثیرگذارترین روش در تربیت ایمانی و سیاسی جامعه، با رویکرد ذکر حداکثری از بنی اسرائیل در قرآن کریم است.
خلاصه ماشینی:
درواقع، قوم یهود به سبب شباهتهای بسیار با امت اسلامی، بیش از سایر اقوام، مجرای قاعدهی لقمانی قرار گرفته است و خداوند از این راه خواسته است مسلمانان را به بهترین وجه، هدایت و تربیت کند و آنان را برای ایجاد جامعه آرمانی آماده نماید.
اگرچه مقالهی حاضر در تأثیرگذارتر بودن روش سلبی، نسبت به روش ایجابی در تربیت اخلاقی، با برخی از پژوهشهای پیشین مشترک است؛ اما تمایز آن، علاوه بر تبیین معنا و تقسیمبندی روشنتر از روش ایجابی و سلبی نسبت به آنها، تبیین روش سلبی معطوف به فاعل، بهعنوان تأثیرگذارترین روش و نیز جعل اصطلاح قاعدهی لقمانی برای این روش است که امری بدیع و نو بهشمار میرود.
بسیاری از آنان نقد دنیا را به وعدهی بهشت و نعمات آن ترجیح داده و رغبتی به آنها نشان نمیدهند: «بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ» (القیامه: 5)؛ اما طیف قابلتوجهی از همان افراد، در اثر انذار از جهنم و عذابهای آن، محتاطانهتر عمل میکنند و خداوند هم با شناخت و آگاهی از زوایای وجودی انسان، بخش فراوانی از آیات خویش را با تأکید بر این روش استوار کرده است؛ ازاینرو، انذار بر عموم انسانها از تبشیر مؤثرتر است.
نگارندگان مقالهی حاضر بر آنند که رویکرد و روش تأکیدی قرآن کریم در تربیت اخلاقی، بهویژه اخلاق اجتماعی، بیشتر بر روش چهارم، یعنی روش سلبی معطوف به فاعلِ فعل و نهی از مانند او بودن، مبتنی است و چون این روش در سخن لقمان، بهخوبی متجلی و قابلفهم است – همانکه لقمان را گفتند: ادب از که آموختی؟ گفت: از بیادبان؛ هر آنچه آنان میکردند، من پرهیز مینمودم.