چکیده:
: از زمانی که برای نخستین بار «ادموندز» انگلیسی حاصل بازدید خود از آرامگاه صخرهای قیزقاپان در نزدیکی سلیمانیه عراق را به صورت یک گزارش مفصل در مجله عراق به چاپ رسانید، بیش از هشت دهه میگذرد. در این مدت، بسیاری از باستانشناسان و پژوهشگران صاحبنام دربارهی ویژگیهای این اثر و به ویژه نقوش برجسته و تزئینات منحصر بهفرد آن به اظهارنظر پرداختهاند. یکی از پیچیدهترین موضوعات مرتبط با این اثر و نیز برخی آثار مشابه به آن در منطقه زاگرس، گاهنگاری کلی آنها بوده است که همواره پژوهشگران بر سر آن اختلاف نظر داشتهاند به گونهای که در مورد قیزقاپان تاریخگذاریهای ارائه شده شامل دورههای متفاوت ماد، هخامنشی، هلنی و پارتی بوده است. این پراکندگی آرا عمدتا به دو دلیل بوده است: نخست آنکه گاهنگاریها اغلب براساس گزینیش سلیقهای و محدودِ برخی عناصر موجود در قیزقاپان بدون توجه به دیگر جزئیات و عناصر موجود و ارتباط آنها با کلیت این اثر صورت گرفته است. دلیل دوم حضور بسیار کمرنگتر دوره ماد در مدارک باستانشناسی و کمبود شدید آثاری بوده است که بتوان آن را با قاطعیت به هنر مادها نسبت داد. از آنجا که گاهنگاریهای پیشنهادی برای آرامگاههای صخرهای یادشده به دلیل فقدان هر نوع کتیبهای به صورت «نسبی» بوده است، در نتیجه برخی پژوهشگران در نبودِ آثار قابل مقایسه از دوره ماد تمایلی هم به مادی خواندن این اثر ندارند. در نوشتار پیش رو علاوه بر بازگوییِ کامل نظریههای پیشین و نقد برخی آرای موجود، تلاش شده است تا با استفاده از مقایسه تطبیقی موارد جدیدی از ناگفته-های مرتبط با این اثر بازگو شود.