چکیده:
در شرح تعرف مستملی بخاری 269 حکایت آمده است. در تحلیل جایگاه حکایت در این اثر میتوان فراوانی، تنوع و نحوه بکارگیری حکایتها را به عنوان ویژگی سبکی بارز آن دانست که از آن به عنوان ابزاری کارآمد در تبیین، انتقال و اثربخشی مفاهیم و مطالب استفاده شده است. این پژوهش بر آن است تا با بررسی عناصر روایی این حکایات، چون: شخصیت پردازی، ایجاز، زبان، درونمایه، پیرنگ، زاویه دید، زمان و مکان، به سبک حکایت پردازی مستملی بخاری پرداخته و میزان و چگونگی عملکرد این عناصر را در اثرگذاری حکایت پردازی در شرح تعرف دریابد. بررسی عناصر روایی حکایتها گویای آن است که نویسنده قصد حکایت پردازی نداشته و از حکایت تنها به عنوان ابزاری در خدمت محتوا استفاده کرده است. لذا حکایتها از همه عناصر داستان پردازی برخوردار نیستند اما با این حال در انتقال و اثربخشی مفاهیم موفق عمل کرده اند.
In Mostamli Bokharis “Sharh-e Taaruf” there are 269 stories. As to the analysis of the place of story in this work, one can see frequency, diversity and the type of application of stories as the distinguished features of the style of the work which has been sued as an efficient tool for explanation, transmission and effectiveness of the notions and themes. This research aims to examine the narrative elements of these stories as characterizations, brevity, language, the issues of theme, plot, point of view, time and place in the style of Mostamli Bokharis and find out the extent and quality of performance of theses elements in the impact of storytelling of Sharh-e Taaruf. Analysis of the narrative elements of stories suggests that the author has not intended to tell story has used story as only a tool in the service of narration. So stories do not enjoy all elements of narrative. But it has been successful in conveying and effectiveness of the notions.
خلاصه ماشینی:
اين پژوهش بر آن است تا با بررسي عناصر روايي اين حکايات ، چون : شخصيت پردازي، ايجاز، زبان ، درونمايه ، پيرنگ ، زاويه ديد، زمان و مکان ، به سبک حکايت - پردازي مستملي بخاري پرداخته و ميزان و چگونگي عملکرد اين عناصر را در اثرگذاري حکايت پردازي در شرح تعرف دريابد.
اين پژوهش به روش توصيفي – تحليلي و به روش کتابخانه اي بر آن است تا به دو پرسش پاسخ دهد: - حکايتهاي شرح تعرف چگونه به عناصر روايي چون شخصيت پردازي، ايجاز، زبان ، درونمايه ، پيرنگ ، زاويه ديد، زمان و مکان پرداخته است ؟ - اين عناصر روايي چگونه و تا چه حد توانسته اند باعث تاثيرگذاري حکايتها شوند؟ پيشينه پژوهش کتاب صوفيانه ها و عارفانه ها نوشته نادر ابراهيمي، شامل دويست حکايت از کتابهاي عرفان و تصوف است که در بخش ششم کتاب ، هفده حکايت آن مربوط به شرح تعرف است .
. اما با وجود اهميت کتاب شرح تعرف در ميان منابع تصوف ، درباره حکايت پردازي به عنوان يکي از ويژگيهاي سبکي اين اثر، پژوهشي صورت نگرفته است .
او را پرسيدند که تو را چه افتاد؟ گفت : چون شما را گفتم راست باشيد، خاطري از خداي تعالي در دل من آمد که گويي ميگويدي: اي بنده من ، تو طرفه العيني با من راست بوده اي تا خلق را گويي راست باشيد؟!»(همان :١٧٧٧) حال شبلي و بايزيد و هر کدام از صوفيه نيز شبيه همين است .
براي نمونه در ساختار خاص اين حکايت کوتاه که همه عناصر آن خلاصه شده اند معناي عميق غناي پروردگار و نياز و عشق بنده گنجانده شده است :« ابويزيد بسطامي رحمه الله عليه چون بمرد وي را به خواب ديدند.