چکیده:
این پژوهش میکوشد برمبنای مطالعات کتابخانهای و روش تاریخی با رویکرد توصیفیتحلیلی، شیوه و ویژگیهای جغرافینگاری و مکتب روشی دو تن از جغرافیدانان ایرانی(ابنخردادبه و اصطخری) را واکاوی و تحلیل کند. یافتههای پژوهش نشان میدهد ابنخردادبه با توجه به رویکرد جهانی و ایرانشهری در جغرافینگاری، استفاده از شیوۀ جغرافینگاری ایرانی و نیز ویژگیهایی نظیر استفادهنکردن از نقشه، عجایبنگاری، توجه ویژه به هویت میهنی، دخالت ندادن نگرش دینی در جغرافینگاری در زمرۀ مکتب عراقی قرار دارد. اما اصطخری بهعلت دخالتدادن بینش اعتقادی در جغرافینگاری و بیتوجهی به جغرافیای سرزمینهای غیر اسلامی، انتخاب شیوۀ20 اقلیم (ناحیه) و نیز ویژگیهایی مانند استفاده از نقشه، دوری از عجایبنگاری، توجه ویژه به هویت دینی در مقابل هویت میهنی، پیرو مکتب بلخی است. همچنین اصطخری با آنکه به کتاب ابنخردادبه دسترسی داشته، ولی به احتمال زیاد از آن استفاده نکرده است.
This research tries to analyze the geographical writing method, geographical features and methodological school of two Iranian geographers (Ibn Khordadbeh and Istakhri) based on library studies and historical method with descriptive-analytical approach. Findings show that Ibn Khordadbeh according to the global and Iranshahri approach in geography writing, the use of Iranian geographical method and also features such as not using the map, The writing of wonders,special attention to patriotic identity, non-interference of religious attitude to geography writing is a follower of the Iraqi school. But Istakhri due to the involvement of religious insights in geography and disregard for the geography of non-Islamic lands, choosing the method of 20 climates (areas) and also features such as using the map, avoidance From the writing of wonders, paying special attention to religious identity versus patriotic identity, follow the school It is Balkhi. Also, although Istakhri had access to Ibn Khordadbeh's book, he most likely did not use it.
خلاصه ماشینی:
دراین پژوهش ، شاخص هایی نظیـر نوع شناسی ، چگونگی تقسیم بندی ربع مسکون و ویژگی های جغرافی نگاری (شـامل آوردن یـا نیاوردن نقشه ، خردگرایی یا دوری از آن ، توجه به هویت میهنی یا دینی ، دخالت دادن یا نـدادن نگرش دینی در تألیف اثر و نیز چگونگی بهره گیری از منابع و غیره ) تعریف شده است کـه بـا تاریخ نگری و تاریخ نگاری ، سال ٣٠، شماره ٢٥، بهار و تابستان ١٣٩٩ / ٢١٧ کمک آنها تلاش می شود ضمن واکاوی موضوعات گفته شده ، با فـرض اینکـه ابـن خردادبـه و اصطخری در دو مکتب عراقی و بلخی قرار می گیرند، چرایی حضور آنـان در ایـن دو مکتـب متفاوت ، واکاوی و تحلیل شود.
این اثر، سرمشق نویسندگان متون جغرافیایی در قرون بعد شـد و اغلـب کـسانی کـه از آن استفاده کرده اند، آن را ستوده اند(تشنر، ١٣٧٥ : ١٥) اثر یادشده ، اولین کتاب در زمینۀ «جغرافیای اداری » بازمانده از زبان عربی نیز به شمار می آید که دربارۀ جاده ها و مـسافت هـا، آگـاهی هـای ارزشمندی دارد(٣٨ - ٣٧ :١٩٩٧ ,Bosworth) کراچکوفسکی معتقد است که ابن خردادبه هرچند نتوانسته مکتبـی بنیـاد کنـد، مطـالبی کـه فراهم آورده ، برای بسیاری از افراد، تکیه گـاهی اسـتوار اسـت .