چکیده:
دانش روایتشناسی، امکانی است برای پژوهشگران تاریخ در بررسی و نقد روایتهای مختلف تاریخی و درک آنها. این دانش با بررسی عناصری چون زمان در قالب نظم، تداوم (دیرش) و بسامد و نیز بررسی شخصیت و شخصیتپردازی، زاویۀ دید و کانونیشدگی، سطوح معنایی و... در فهم روایت به محقق کمک شایانی میکند. پژوهش حاضر با بررسی مقایسهای روایت سقیفه در تاریخ طبری و تاریخنامۀ طبری(بلعمی) با استفاده از روش نقد روایتشناسانه از جهتِ تداوم یا دیرش زمانی و بسامد، به بررسی تفاوت این روایتها از یک واقعه میپردازد و نشان میدهد که طبری با استفاده از بسامد مکرر و ارائۀ شش روایت از سقیفه امکان بازنمایی ابوبکر و عمر را به عنوان کانون روایت فراهم کرده است و در همین حال برخی از صداهای حاضر در سقیفه را نیز حذف میکند. بر خلاف تاریخ طبری، تاریخ بلعمی با افزودن بر تداوم زمانی روایت، امکان گنجاندن شخصیتهای بیشتری در روایت سقیفه را مهیا کرده است و بدینترتیب ضمن افزودن به صداهای موجود در روایت، مطالبی را در روایت سقیفه وارد میکند که در روایت طبری وجود ندارد و اصولاً جزء صداهای خاموش به شمار میرود. بلعمی با این کار ضمن به چالشکشیدن روایت دو قطبی طبری، صدای طرفداران علی(ع) و عباس عموی پیامبر را در روایت سقیفه وارد میکند. بهاینترتیب روایتهای بلعمی و طبری از سقیفه را میتوان روایتهایی مستقل از هم به حساب آورد، روایتهایی که نشان میدهند مورخان در مقام کنشگران تاریخ عمل میکنند.
Narratology enables historians to study and critique different historical narratives and understand them. it helps historians understand what historical narratives say, regardless of their accuracy or inaccuracy, and in this way he makes his way to the representation of the past. This knowledge helps the researchers understand the narrative by examining elements such as order, duration, and frequency, as well as character and characterization, angle of vision and focalization, semantic levels, and so on. The present article is trying to compare SAQIFE Narrative in History of TABARΙ with History of BAL᾿AMΙ by using narratologycal method according to time duration and frequency. It shows that Tabari, by using repetitive frequency and presenting four narratives of Saqife, has provided the possibility of representing Abu Bakr and Umar as the center of narrative. Quite contrary, history of BAL᾿AMΙ by expanding the duration of SAQIFE narrative, has allowed more characters to be included and in this way, on one hand, it adds more voices in the narrative and on the other hand, it challenges TABARΙ narrative . Therefore BAL᾿AMΙ can introduce the voices of Ali and Abbas᾿ fans in the SAQIFE Narrative. In this way, the narratives of Balami and Tabari about Saqife can be considered as independent narratives that show historians as actors of history.
خلاصه ماشینی:
دو فصلنامۀ علمی تاریخ نگری و تاریخ نگاری دانشگاه الزهرا (س ) سال سی ام ، دورۀ جدید، شمارۀ ٢٥، پیاپی ١١٠، بهار و تابستان ١٣٩٩/ صفحات ١٢١-٩٩ مقاله علمی ـ پژوهشی کنشگری مورخ در گزارش وقایع تاریخی ؛ 1 بررسی مقایسه ای روایت سقیفه در تاریخ طبری و تاریخ بلعمی 2 مهدی رفعتی پناه مهرآبادی تاریخ دریافت : ١٣٩٩/٠٣/٠٦ تاریخ پذیرش :١٣٩٩/٠٧/٢٤ چکیده دانـش روایـت شناسـی ، امکـانی اسـت بـرای پژوهـشگران تـاریخ در بررسـی و نقـد روایت های مختلف تاریخی و درک آنها.
پژوهش حاضر با بررسـی مقایـسه ای روایـت سـقیفه در تـاریخ طبـری و تـاریخ نامـۀ طبری(بلعمی ) با استفاده از روش نقد روایت شناسانه از جهتِ تداوم یا دیرش زمانی و بسامد، به بررسی تفاوت این روایت ها از یک واقعه می پـردازد و نـشان مـی دهـد کـه طبری با استفاده از بسامد مکرر و ارائۀ شش روایت از سقیفه امکان بازنمایی ابـوبکر و عمر را به عنوان کانون روایت فراهم کرده است و در همین حـال برخـی از صـداهای حاضر در سقیفه را نیز حذف می کند.
بـه عبـارتی نویـسنده ، راوی روایـت یـا گفته پرداز، براساس پیرنگی که دارد، زمان را به گونه ای خاص پیش می برد، گاهی ممکن اسـت زمان را با شتاب مثبت و گاهی با شتاب منفی ، گاه با جهش های مدت دار و گـاه بـا مکـث بـر روی لحظه ای خاص از داستان ، پی گیرد، لذا دقت در چگونگی استفاده از زمان در روایت هـای تاریخی ، می تواند نقطۀ قابل اتکایی جهت نقد و فهم آنها فراهم کند.