چکیده:
ابن خلدون، به عنوان شخصیتی صاحب نظر در حوزه مناسبات دین، سیاست و جامعه، با فهمی که از تاریخ حکومت های مسلمان دارد، به این سوال چالش برانگیز در طول تاریخ اندیشه اجتماعی مسلمانان پاسخ داده که احکام اجتماعی تا چه اندازه ریشه در دستور شارع و یا عرف و مصالح عرفی دارد. مساله مقاله حاضر، «چیستی نسبت میان آموزههای شرعی و عرفی و ساز و کار صدور احکام اجتماعی اسلام مبتنی بر آن» و مدعای تحقیق، «سهم قابل توجه سیاست عرفی-عقلی در شکلگیری احکام اجتماعی اسلام از زاویه دید ابن خلدون» است. بررسیها نشان داد در نظر او، صدور حکم براساس نظام شرعی به صورت مستقل، ناممکن، و بر اساس نظام عرفی-عقلی فارغ از شرع، ناکارآمد و مقدمه پدیدآمدن نظام پادشاهی بوده است. بنابراین قواعد عرفی و آراء خردمندان سهمی جدی و اجتنابناپذیر از سیاست شرعی کارآمد که در عصر خلفای راشدین تحقق یافته- را به خود اختصاص داده و تامین کننده منافع دنیوی و اخروی جامعه است. هرچند به نظر، او در مجموع نتوانسته راه جاره نهایی رابرای تعیین مسیر در دو راهی یاد شده آن گونه که اانتظار میرفت، تعیین نماید.
اینکه قوانین اجتماعی اسلام تا چه حدی برامده از دستورات شارع است و تا چه اندازه ریشه در عرف و مصالح عرفی داشته است، از جمله مسايل چالش برانگیز در تاریخ اندیشه اجتماعی مسلمانان بوده است. ابن خلدون از جمله اندیشمندانی است که هرچند اثری مستقل در این زمینه ندارد اما به عنوان شخصیتی صاحب ایده در حوزه مناسبات دین، سیاست و جامعه، با فهمی که از تاریخ حکومت های مسلمان دارد، به این پرسش پاسخی درخور تامل داده است. مساله نوشته پیش رو ان است که وی با چه انگیزه ای، از چه منظری و چگونه به بحث از نسبت میان اموزه های شرعی و عرفی در امر حکمرانی پرداخته و چه الگویی را درباره ساز و کار سیاست شرعی در راستای تفسیر قانونگذاری در حکمرانی اسلامی ارايه می دهد؟ نتایج تحقیق نشان می دهد دیدگاه او به تبیین ساز و کار شکل گیری احکام اجتماعی صادر شده در قرون نخستین کمک می کند؛ اما موفق به ارايه نظری نهایی و ارمانی در برابر این چالش نشده است.
خلاصه ماشینی:
ابن خلدون و دوراهی نقش سیاست شرعی و عرفی ـ عقلی در صدور احکام اجتماعی اسلام 1 رسول جعفریان 2 روح الله توحیدی نیا ابن خلدون به عنوان شخصیتی صاحب نظر در حوزٔە مناسبات دین ، سیاست و جامعه ، با فهمی که از تاریخ حکومت های مسلمان داشته ، به این پرسش چالش برانگیـز در طول تاریخ اندیشۀ اجتماعی مسلمانان پاسخ داده است که احکام اجتمـاعی تـا چـه انـدازه ریشه در دستور شارع و یا عرف و مصالح عرفی دارد.
از جمله مسائلی که مورد توجه نظریه پردازان در این باره قرار گرفته ، آن است که در شریعت اسلام ، احکـام اجتمـاعی -بـه معنی مجموعه دستوراتی که در راستای تنظیم و تعدیل روابط میان مردم صادر می شـود و در اصطلاح فقها از آن به احکام غیرعبادی یا معاملات تعبیر می شود(جعفری لنگـرودی ، ١٣٧٦: ١٢-١٣؛ سلار، ١٤١٤ق : ٢٨)- تا چه حدی برآمده از دستورات شارع بوده و تـا چـه انـدازه ریشه در عرف و مصالح عرفی داشته است ؟ از دیرباز فقها، متکلمان و فیلسـوفان متعـددی بـه این امر پرداخته اند، اما شاید بتوان مهم ترین بحث هـا در ایـن بـاره را در مجموعـه مطالعـاتی دانست که ذیل عنوان «سیاست شرعی » از همان قرون نخستین مورد توجـه علمـا و حکمـای مسلمان قرار گرفت .