چکیده:
جداییگزینی باعث پیدایش آشوب های شهری و چالش میان گروههای اقلیت میشود. نظریه «حق به شهر» هنجاری جهت کاهش گسستهای شهری است. هدف پژوهش حاضر تبیین میزان و شدت جداییگزینی اجتماعی-فضایی در شهر اصفهان است. این پژوهش از روش کمی کمک گرفته است و با استفاده از فرمول دونکن و نرم افزار جی.آی.اس و با شاخصهای شغل، مهاجرت و سواد، به شناسایی میزان جداییگزینی اجتماعی-فضایی و محلهای بروز آن در شهر پرداخته است. جداییگزینی متغیری وابسته به طرد اجتماعی است و سنجش آن از طریق طرد اجتماعی انجام میشود. برای این سنجش از شاخصهای اقتصادی (شغل)، فرهنگی (زبان) و سیاسی (تمایلات سیاسی) و نیز شاخصهای جایگزین استفاده میشود. در پژوهش حاضر این سنجش با استفاده از آمار سرشماری سال 85 و 90 مرکز آمار و در مقیاس حوزه بلوک در محدوده رسمی شهر اصفهان انجام گرفته است. نتایج نشان میدهد که پارامترهایی چون بیسوادی، بیکاری و مهاجرت از عوامل جداییگزینی در برخی محلات (همچون طوقچی، خیابان لاله، زینبیه و عاشق اصفهانی) است و همچنین ساکنان ده ساله و بیشتر در مرکز شهر و محلات ثروتمندتر مستقر هستند. در گام بعدی از روش قیاس استفاده شده است و نتایج به دست آمده از فرمول دونکن با مطالعه مشابه در پاریس مقایسه شده است. نتایج حاکی است که شهر اصفهان ساختار فضایی نسبتا منسجمی دارد و در نسبت با پاریس کمتر دچار گسست اجتماعی-فضایی است. گام سوم پیشنهاد استراتژیهای طراحی شهری است که با توجه به وضعیت گسست اجتماعی-فضایی اصفهان ماهیتی پیشگیرانه دارند و در راستای کاهش جداییگزینی در شهر عمل میکنند.