چکیده:
صدرا در تقسیم اشقیاء و کفار، از گروهی با نام کافر فطری یاد میکند که مقصود، وجود داعیۀ کفر در فطرت اولیۀ برخی نفوس است. کفر فطری با برخی دیدگاههای فلسفی صدرا و آموزههای دینی همچون فطرت الهی انسان در قرآن، جبر و اختیار و وحدت نوعی انسان در بدو خلقت متعارض است؛ اما با بررسی آثار صدرا متوجه میشویم که: داعیۀ کفر بدون ضمیمۀ قدرت موجب کفر نمیشود و محذور جبر پیش نمیآید. میل به کفر با فطرت الهی و لوازم آن از جمله شوق به خیر محض، منافاتی ندارد زیرا وجود انسان مجموعهای از امیال متضاد است. تفاوت آدمیان در فطرت اولی در عین وحدت نوعی اولا با توجه به تفکیک مراتب فطرت قابل جمع است و ثانیا صرف استعدادهای متفاوت، موجب تفاوت در ذات نمیشود بلکه فعلیت این قوه و استعدادها، تغییر و تمایز نوع را بهدنبال دارد.
In his categorization of the unblesseds and infidels, Mulla Sadra mentions of a group, called innate infidels, whom he believes that they are born infidels. Innate infidelity contradicts with some of the other Mulla Sadra’s views, human divine nature, which is mentioned in Quran, human free will, and the unity of human genesis. We will show that the motivation of infidelity in human without power won’t result in infidelity or determination. Human tendency to infidelity is in consistency with his/her divine nature and its consequences like eagerness to the pure beneficence because human nature is a synthesis of different desires.
خلاصه ماشینی:
بنابراين هدف اصلي نوشتار، بررسي معناي کفر فطري و لوازم آن از نظر صدرا است که در اين مسير، سوالاتي مطرح ميشود از جمله : آيا کفر فطري موجب جبر و سلب اختيار ميگردد؟ کفر در فطرت ، منافاتي با فطرت الهي ندارد؟ تفاوت آدميان در ابتداي آفرينش که نتيجۀ وجود کفر فطري در ذات برخي انسان هاست ، چگونه با سخنان صدرا مبني بر وحدت حقيقت نوعيۀ انسان ها در ابتداي خلقت قابل جمع است ؟ کلام صدرا در باب کفر فطري که لازمۀ آن، گرايش بيشتر برخي نفوس به شر است با تساوي گرايش نفوس به خير و شر در انديشۀ او متعارض نيست ؟ جهت رفع تعارض بخشي از انديشۀ صدرايي با آموزه هاي شريعت ، به دنبال فهم معناي کفر فطري از نظر صدرا و اثبات عدم تنافي آن با اختيار و فطرت الهي هستيم .
در اينجا سؤال پيش ميآيد که آيا با عدالت خداوند سازگار است که برخي انسان ها از ابتداي آفرينش محروم از سعادت باشند و در پايان معذب به عذاب الهي گردند؟ شقاوت ناشي از عدم استعداد، جبري نيست ؟ چگونه ممکن است شخص مجبور، مکلف و معذب گردد؟ و چنين سخني با آياتي که به فطرت الهي انسان اشاره ميکند، چگونه جمع ميشود؟ «فطرت و نشاة نخستين »، «کفر فطري »، «نقص و عدم استعداد» و «مهر ازلي » عبارات مبهمي هستند که براي روشن شدن مطلب و پاسخ سؤالات مذکور، بايد مقصود صدرا را از آن دريابيم .