چکیده:
منطقدانان از هنجارینگی منطق مقاصد مختلفی را دنبال میکنند. گاهی مقصود از هنجارینگی منطق، هنجارین بودن آن در استدلال، گاهی هنجارین بودن برای عملکرد عمومی و گاهی هنجارین بودن برای تفکر است. در آثار معاصر نیز از «مسیله هنجارینگی منطق» با کاربردهای متفاوتی استفاده شده است. هنجارینگی منطق بهعنوان اصلی برای ارزیابی نظامهای منطقی در فلسفه منطق، هنجارینگی منطق بهعنوان دلیل نقضی بر دیدگاه کثرتگرایی منطق و هنجارینگی منطق بهمعنای نقش منطق در پذیرش باور و بازبینی در آن، از مهمترین کاربردهای «مسیله هنجارینگی منطق» است که در آثار معاصر به چشم میخورد. امروزه هنجارینگی منطق برای تفکر و نقش آن در پذیرش باور و بازبینی آن، با انتقاد برخی منطقدانان روبهرو شده است. شماری از منتقدان در آثار خویش به تفاوت هنجار منطقی با هنجار معرفتی و برخی به چگونگی الزام هنجارهای معرفتی پرداختهاند. در این نوشتار ضمن پرداختن به مقصود منطقدانان از هنجار منطقی و کاربرد آن، به هنجارینگی منطق برای تفکر پرداخته و نشان داده شده است که نهتنها استدلال منطقی، ادعای هنجارینگی منطق برای تفکر را پشتیبانی نمیکند، بلکه نمیتوان ادعا کرد که هنجارهای منطقی در حاق واقع، فرد را به پیروی از خود وامیدارند.
Logicians pursue different goals from normativeness of logic. Sometimes normativeness of logic means normative in reasoning, sometimes normativeness in public performance and sometimes normativeness in thinking. In contemporary works, the "problem of normativeness of logic" has been used with different applications. Evaluating logical systems in the philosophy of logic, normativeness of logic as an evidence to refute the view of the pluralism of logic and normativeness of logic meaning the role of logic in accepting and reviewing a belief is one of the most important applications of the "problem of the normativeness of logic". Nowadays, the normativeness of logic for thinking and its role in accepting belief and reviewing it has been criticized by some logicians. In their works, a number of critics have discussed the difference between a rational norm and an epistemological norm, and some have dealt with how epistemological norms are required. In this paper, while discussing the intention of logicians from the logical norm and its application, the normality of logic for thinking is discussed. The findings show that, not only does logical reasoning not support the normality of logic for thinking, rather, it cannot be claimed that rational norms in fact compel one to follow oneself.
خلاصه ماشینی:
در این نوشتار ضمن پرداختن به مقصود منطقدانان از هنجار منطقی و کاربرد آن، به هنجارینگی منطق برای تفکر پرداخته و نشان داده شده است که نهتنها استدلال منطقی، ادعای هنجارینگی منطق برای تفکر را پشتیبانی نمیکند، بلکه نمیتوان ادعا کرد که هنجارهای منطقی در حاق واقع، فرد را به پیروی از خود وامیدارند.
اگرچه همه منطقدانان، هنجارینگی منطق برای استدلال را پذیرفته و آن را اصلی برای ارزیابی نظامهای منطقی میدانند، پذیرش هنجارینگی منطق برای تفکر و تأثیر مستقیم هنجارهای آن بر باورهای افراد در حاق واقع، مورد اختلاف منطقدانان در چند دهه گذشته بوده است؛ چنین اختلاف رأیی در آثار منطقدانان بدین صورت خودنمایی میکند که درحالیکه از دیدگاه برخی منطقدانان، منطق هنجارهایی برای باور و تغییر آن ارائه میکند (MacFarlane, 2004, p5).
نوشتار پیشرو نیز درپی آن است که از دیدگاه معرفتشناختی، هنجارینگی منطق را مورد واکاوی قرار داده تا به این پرسشها پاسخ دهد که اگر هنجارهای منطقی را برای عقلانیت ضروری بدانیم، آیا برای ما ضرورت دارد که منطقی باشیم و تفکر خویش را در چهارچوبهای تعیینشده توسط منطق پیش ببریم؟ منطق اعتبار خود را از کدام منبع بهدست میآورد و آیا هنجارهای منطقی، هنجارهایی برای تفکر است؟ آیا در هنجارهای منطقی الزامی وجود دارد که فرد در شرایط ایدهآل تفکر به استفاده از آنها پایبند شود یا اینکه چنین الزامی بسته به شرایطی دارد که فرد در آن قرار میگیرد؟ برای روشن شدن پاسخ پرسشهای بالا، بخشهای نخست این نوشتار به هنجارینگی منطق و کاربردهای آن از دیدگاه منطقدانان اختصاص یافته است و سرانجام، از مجموع معانی هنجارینگی، به اندیشه «منطق هنجارین است برای تفکر»، پرداخته میشود و در آن نشان داده خواهد شد که هنجارینگی منطق برای تفکر، منطقاً اثباتشدنی نیست.