چکیده:
بحث وحدتانگاری یا دوانگاری نفس و بدن مورد توجه اندیشمندان بوده و هست. صدرالمتالهین با اینکه برای نفس به دو ساحت قائل است، ولی بر وحدت نفس و بدن تاکید میورزد؛ البته نه به این معنا که دو جوهر مستقل با یکدیگر متحد شوند، بلکه نفس انسانی، موجود دارای مراتبی است که به لحاظ مرتبه نازلهاش، بدن و به لحاظ مراتب عالیهاش نفس است. برایناساس نظریه ایشان را میتوان نظریه وحدتانگاری دوساحتی نامید. این در حالی است که مفاد آیات و روایات را نمیتوان آنگونه که موردنظر صدرا است با دیدگاه وی سازگار دانست؛ زیرا آیات دال بر آفرینش انسان از مبدئی مادی و به صورت تدریجی هرچند در نظر ابتدایی با نظریه وی سازگار است، ولی اثبات دلالت آن بر این معنا مشکل است. در مقابل آیات و روایات فراوانی وجود دارد که بر دوگانگی نفس و بدن صراحت دارند.
The discussion on unity or duality of the soul and body has been, and is, the focus of attention by scholars. Although Mulla Sadra believes in two domains for the soul, he emphasizes on the unity of the soul and the body. It does not mean, however, that two independent essences are unified; rather, human soul is a being with orders; its lower order is the body and its higher order is the soul. Accordingly, Mulla Sadra’s theory can be called bi-domain unity. This is while the content of the verses and traditions cannot be considered consistent with his view as he wishes. This is because although the Quranic verses denoting the creation of the man from a material origin and in a gradual way are initially consistent with his theory, it is difficult to prove it as an evidence for this. On the contrary, there are many verses and traditions asserting the duality of the soul and the body.
خلاصه ماشینی:
برایناساس نفس انسان که با انشای دیگر آفریده میشود در واقع همان بدن است که نسبت به مراحل پیشین بهره وجودی بیشتری دارد و به اصطلاح وجودی برتر است؛ حتی اگر این وجود را مغایر با ماده (فخررازی، 1420ق، ج23، ص265) و مجرد بدانیم باز هم همان بدن و به تعبیر فلسفی صورت بدن است که از تجرد هم بهره دارد (صدرالمتألهين، 1360، ص127).
در یک نگاه معتدلتر دیگر نیز میتوان گفت: آیه مزبور نه بر عینیت روح و بدن دلالت دارد و نه بر دوگانگی آن؛ به دیگر بیان، آیه بر این معنا دلالت ندارد که نفس (روح) خودِ بدن و جزئی از آن یا غیر از آن است؛ زیرا ضمیر در «انشأناه» به صورت مذکر ذکر شده که پیداست به نطفه و علقه و مضغه برنمیگردد، بلکه به انسان بازمیگردد.
به نظر میرسد آیات مزبور در مقام بیان وحدت یا دوگانگی نفس و بدن نبوده و بر آن دلالت ندارند؛ زیرا اینکه آغاز آفرینش انسان با جوهری مادی باشد کاملاً درست است، ولی اینکه نفس انسانی از ماده باشد و با آن یکی باشد، از آیات مزبور استفاده نمیشود؛ زیرا با این فرض هم سازگار است که مراحل تکوین بدن انجام شود و در یک مقطعی خاص نفس انسانی که پیش از این به امر الهی و به صورتی دفعی و نه تدریجی، ایجاد شده و یا به محض آماده شدن بدن به صورت دفعی ایجاد شده، به نوعی با بدن ارتباط یابد نه اینکه نفس همان بدن باشد.