چکیده:
نور از مفاهیم پایه و اساسی است که دردستگاه تفکر فلسفی و اندیشه کلامی جایگاه بسیار ویژه ای دارد و مسئله تعریف نور و اقسام و مراتب آن نیز از مهم ترین مسائل این حوزه است. غزالی و ملاصدرا در آثار خویش به ویژه در رساله های مستقلی که هر یک از آن ها تحت عنوان رساله نور تدوین نموده اند، این مسئله را مورد توجه قرار داده اند. نور از دیدگاه غزالی و ملاصدرا از اسماء حسنای الهی است و حقیقت نور خداوند است و استعمال واژه نور فقط برای ذات خداوند حقیقی و برای غیر او مجازی و استعاری است. این دو اندیشمند به گونه ای همسویه به بیان اقسام و مراتب نور پرداخته و ملاکات این تقسیمات را بیان کرده اند ولی در عین حال تفاوت نظر هایی نیز با هم دارند. غزالی انوار را به انوار حسی و عقلی و در جای دیگر انوار را به انوار ظاهری و باطنی تقسیم کرده است و انوار عقلی را به جواهر فرشتگان، ارواح حیوانی، انسانی و عالم أعلی تقسیم می کند و درجات فرشتگان را نیز بی نهایت می داند. ملاصدرا نیز ضمن بیان احاطه نوری نورالانوار به عنوان تنها مصداق کامل نور بر سایر مراتب أنوار، أنوار را به مراتب عقلی تقسیم می نماید. غزالی ترتیب در نظام انوار را ناشی از نظام علّی نمی داند ولی ملاصدرا در تقسیم انوار تأکید بیشتری بر درجات تشکیکی نور داشته و آن ها را در نظام علّی تبیین می نماید. از بعضی از عبارات مشکاة الانوار می توان برداشت کرد که غزالی ظلمت را مفهومی وسیع تر از نور و نور را مفهومی وسیع تر از وجود می داند ولی تأمل در سایر آثار پژوهشی او نشان می دهد که او نیز مانند ملاصدرا نور را عین وجود می داند البته ملاصدرا در موارد متعددی به عینیت وجود و نور تصریح کرده است. ولی هر دو اندیشمند بین اقسام و مراتب نور و مراتب وجود، رابطه ای را مشاهده نموده اند و غزالی با تاکید بر تقسیم وجود به وجود حقیقی و مجازی و استعاری و ملاصدرا با تقسیم وجود به وجود فی نفسه و لغیره و اصل تساوق وجود و نور، به تحلیل این رابطه میپردازد.از نوآوریهای این مقاله این است که توانسته ضمن بررسی تطبیقی این دو دیدگاه به نقاط عطف و امتیاز هر یک از این تقریرات در تحلیلی مقایسهای دست یابد.
light is one of the basic concepts which has a very special place in philosophical and theological thought and definition of light and its types and ranks is also the most important issues in this field. Ghazali and Mulla sadra in his works especially in the independent treatises which each of them have compiled under the title of light, have considered this problem. From Ghazali and Sadra's point of view, light is one of the God names; its truth is God's essence and its use is virtual and metaphorical except for the essence of God. Both thinkers have expressed the types and ranks of light in a similar way and represented the criteria for their divisions; however, there are differences in their opinions. Ghazali has divided light into perceptual and intellectual light in one case or into exoteric and esoteric light in another case. He has divided intellectual light into angels’ essences, animal spirits, human spirits, and the higher world and knows the degrees of angels infinitely. Mulla Sadra has expressed that the light of lights, as the only perfect example of light, surround other ranks of light. He has divided light into intellectual ranks. Ghazali did not consider the order in the system of light to be due to the causal system, while Mulla Sadra placed more emphasis on the analogicity degrees of light in the division and explained them in the causal system. From some of phrases of Mishkat Al-Anwar, it can be understood that Ghazali considers darkness as a broader concept than light and light as a broader concept than existence; but reflection on his other research works shows that he, like Mulla Sadra, considers light to be the same as existence. Although, Mulla Sadra has affirmed the exactness of existence and light in several cases. Both thinkers have observed a relationship between types and ranks of light and ranks of existence. Ghazali analyzes this relationship emphasizing the division of existence into real versus virtual and metaphorical existence; and Mulla Sadra analyzes this relationship by dividing existence into existence per se and existence for others, as well as the principle of equality of existence and light.One of the innovations of this article is that by comparatively examining these two theories, it has been able to achieve the turning points and advantages of each of these interpretations in a comparative analysis.
خلاصه ماشینی:
استقراء ديدگاه ها و آراء صدرا و غزالي پيرامون حقيقت نور و اقسام آن و بيان آن ها در قالب تقرير و انسجامي نوين و بر اساس فرض تساوق وجود و نور مي تواند تصوير و جايگاه اين مفهوم بنيادين را در ساحت انديشه فلسفي و کلامي واضح تر نمايد و نشان دهد که نظريه تشکيک وجودي يا تشکيک ظهوري چگونه مي تواند ظهور نور در جلوه هاي مختلف را در مراتب نوري و عرضي تبيين نمايد.
(لاهيجي، ١٣٨٦: ٥٤٩) ملاصدرا معتقد است که منظور از نور تنها نور محسوس مادي نيست ؛ و با توجه به بحث ارواح معاني که الفاظ براي حقايق معنا وضع شده اند، روح معناي نور را " ظاهر بذاته مظهر لغيره " مي داند و هر شيئ اي که ظاهرا بذاته و مظهرا لغيره باشد نور است چه مادي و چه غير مادي.
(ملاصدرا، ١٣٩٢: ج ٤، ١١٥) در توضيح اين عبارت ملاصدرا بايد گفت که ظاهرا بذاته و مظهرا لغيره يعني ذات نور به وسيله خودش ظاهر است و نياز به چيزي براي ظاهر کردن آن نيست و در عين حال نور، مظهر يعني ظاهر کننده ديگر اشياء نيز هست .
(غزالي،١٣٩٣: (21 غزالي براي نور مصاديق مختلفي ذکر ميکند از جمله نور چشم ، قرآن ، حضرت محمد (ص )، پيامبران ، عالمان ، انوار آسماني و ملکوتي؛ و در نهايت ميگويد که تنها نور، نور خداوند متعال است و ديگر نور ها مجاز محض اند.