چکیده:
جانشینی دولتها در زمینه مسئولیت بین المللی به عنوانِ پیامدی از جانشینی مطرح است که بنیان آن به تعهدات ناشی از ارتکاب اَعمال متخلفانه بین المللی بازمیگردد. در رویکرد سنتّی، عدم جانشینی بر چنین تعهداتی، اصل دانسته شده که نتیجه مستقیم و عملی آن، فقد مسئولیت دولت جانشین است. جستار حاضر، از رهگذر کنکاش و مطالعه تطبیقی منابع فرعی حقوق بین الملل (آموزه های حقوقی و آرای قضایی و داوری بین المللی) که ابزار شناخت منابع اصلی هستند، پی به تحول مفهومی آن، در گذر ادوار، برده و نشان داده که رویکردی نوین در مقابل گفتمان سنتّی شکل گرفته است و آن، اصل بودن جانشینی بر چنین تعهداتی است. نگرش سنتّی، متأسی از «واقعیت» و رویکرد نوین، بیشتر، متأثر از «حقیقت» است. پژوهش پیشرو، در رویارویی با تِز و آنتی تِز یادشده، سَنتِزی را مطمح نظر قرار میدهد که با آن بشود از معایب هریک احتراز کرد؛ رویکردی بینابین که مطلق و محض بودن، محلی از اِعراب نیابد.
Succession of states in respect of international responsibility is considered as a consequence of succession, which is referring to obligations arising from the commission of internationally wrongful acts. In traditional thoughts, non-succession to such obligations has been recognized as a rule that its strict and functional result is the lack of responsibility for successor state. Comparative study of subsidiary sources of international law (legal doctrines and judicial decisions) as the means for the determination of main sources, the present paper figured out its conceptual evolution, during the ages and showed that modern thoughts against the classic one has been raised and that is the rule of succession to such obligations. The classic attitude is barsed on the “reality” and the other is affected by the “truth”, more. Facing the mentioned thesis and anti-thesis, this paper considers the synthesize makes it possible to avoid any disadvantages; The sober attitude far away from absoluteness and entireness.
خلاصه ماشینی:
مقدمه «جانشینی دولتها (کشورها)، بهعنوانِ یک پدیدۀ بیرونی، از منظر حقوق بینالملل میتواند واجد آثار باشد که این، صرفِنظر از چند و چون تحقق جانشینی است؛ از جمله و بهویژه در زمینه تابعیت اشخاص» (دریکوند، 1376: 189 و 190)، «معاهدات<="3" See: Vienna Convention on Succession of States in respect of Treaties, 1978: Art. 1& Craven, 2010: 7-9 & 103.
راقمان سطور حاضر که بر آن شدهاند تا در قالب رساله دکتری حقوق بینالملل به زوایای مختلف موضوع جانشینی کشورها در زمینه مسئولیت بینالمللی بپردازند، در جستار حاضر تمرکز خود را بر بنیان آن، یعنی جانشینی کشورها در زمینه تعهدات ناشی از ارتکاب عمل متخلفانه بینالمللی نهادهاند و در این راه، فراتر از گزارشهای اول و دوم کمیسیون حقوق بینالملل سازمان ملل متحد کوشیدهاند تا با کنکاش و مطالعه تطبیقی آموزههای حقوقی و آرای محاکم داوری و قضایی بینالمللی به بنیان آن و تحولاتی که در گذار از زمان داشته است، نظر دوزند.
» (ILC, 2018: Art. 11) از اینرو بود که کمیسیون داوری با تأسی از رویه پیشین خود در رأی 1923 مقرر داشت که هیچ اصل کلی راجع به جانشینی در زمینه مسئولیت ناشی از ارتکاب اعمال متخلفانه بینالمللی در حقوق بینالملل وجود ندارد.
» (Volkovitsch, 1992: 2190 & Atlam, 1986: 248) «تصمیم کمیسیون داوری آمریکا-بریتانیا در قضیه رابرت إی براون، اولین موضعگیری یک محکمه بین-المللی در تأیید اصل عدم جانشینی در زمینه تعهدات ناشی از ارتکاب اَعمال متخلفانه بینالمللی است.