چکیده:
در هفته های اخیر، برنامه همکاری ٢٥ساله ایران و چین به یکی از مباحث داغ رسانه ای تبدیل شده است . توجه عمومی به این موضوع پس از آن افزایش یافت که در ٧ تیرماه ، رئیس جمهور سابق ایران در مراسمی که به مناسبت سال روز واقعه بمب گذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی برگزار شد، پس از انتقاد از فرایند انعقاد توافق برجام ، از فرایند انعقاد »قرارداد جدید ٢٥ساله با یک کشور خارجی « انتقاد کرد. سپس ، موج گسترده ای از موضع گیری های رسانه ای درباره این قرارداد ایجاد شد. دغدغه اصلی ، منافع ملی ایران است که در خصوص تاثیر قرارداد بر آن تحلیل های متعارضی ارائه شده است .
خلاصه ماشینی:
تا سال ١٣٩٧ که در بهار آن آمریکا از برجام خارج شد، ایران و چین ظاهرا اقدام چشم گیری در جهت پیشبرد توافق همکاری انجام نداده بودند؛ اما در اوایل اسفند این سال ، علی لاریجانی ، رئیس رقت مجلس شورای اسلامی در تشریح دستاوردهای سفر دوروزه خود و هیئت همراه -که وزرای امور خارجه ، نفت ، امور اقتصادی و دارایی و رئیس کل بانک مرکزی از جمله آن ها بود- به چین ، اعلام کرد که مذاکرات متعددی در سطوح و بخش های مختلف بین مقامات مسئول ایران و چین انجام شد.
این سیاست که در دهه ١٣٨٠ مطرح شد، به دنبال ارتقاء جایگاه بین المللی ایران از طریق مناسبات راهبردی با شرق خصوصا قدرت های برتر و اقتصادهای نوظهور آسیایی از جمله چین ، روسیه ، ژاپن ، هند، کره جنوبی و مالزی بوده ، اگرچه در اینکه چه کشورهایی بایستی به مثابه محور سیاست نگاه به شرق باشند، اختلاف نظر وجود داشته است .
حال ، با برنامه همکاری ٢٥ساله این امیدواری میان بعضی ایرانی ها ایجاد شده که چین می تواند به صورت منجی ایران در برابر فشارهای آمریکا عمل کند.
اینکه ایران بتواند از طریق برنامه همکاری با چین ، این قدرت جهانی را در برابر آمریکا قرار داده و در سایه آن اهداف و برنامه های خود را پیش ببرد، بسیار خوش بینانه است .
به نظر می رسد با توسعه سطح همکاری ها امکان همکاری بیشتر چین برای مقابله ایران با تحریم ها وجود دارد؛ اما نکته مهم راهبردی این است که نباید از معاهده ٢٥ساله انتظارات نامعقول و غیرواقع بینانه داشت .