چکیده:
بررسی تاریخ روابط ایران و آمریکا نشان میدهد که این روابط از اواسط حکومت قاجار تا دوره مورد بررسی این پژوهش دو مرحله داشته است؛ در مرحله نخست، علیرغم تمایل کنشگران سیاسی ایران برای حضور فعال آمریکا در عرصه سیاسی ایران، دولتهای آمریکا تحت تأثیر دکترین مونرو از مداخله در امور داخلی ایران خودداری میکردند. در این دوره، فعالیت آمریکا در ایران غالباً در حوزههای مذهبی، اجتماعی و اقتصادی به چشم میخورد. این رویکرد همراه با برخی رویدادهای دیگر، تصویر ذهنی مثبتی از آمریکا در کنشگران سیاسی ایران پدید آورد و موضعگیری آمریکا در برابر شوروی در قضیه آذربایجان، امیدواری را بیشتر کرد. با آغاز جنبش ملی شدن نفت، تداوم این تصویر ذهنی موجب شد تا بسیاری از نخبگان ایرانی انتظار داشته باشند آمریکا در اختلاف ایران و انگلستان جانب ایران را بگیرد، زیرا تحولات سیاست بینالملل موجب تغییر سیاست خارجی آمریکا و تلاش برای به دست آوردن جایگاه بریتانیا و حفظ منافع جهان سرمایهداری شده بود. کودتای 28 مرداد 1332 نشان داد که خطمشی سیاسی کشورها برآمد هنجارها و قواعدی است که در محیطهای مختلف تغییر میکنند. لذا این پژوهش بر آن است که بر اساس نظریه سازهانگاری، تحولات سیاست خارجی آمریکا و بازتاب آن در ایران را از دهه 1320ش. تا کودتای 28 مرداد 1332 با موشکافی بیشتر بررسی نموده و نشان دهد که چگونه تصویر ذهنی کنشگران ایرانی نسبت به سیاست خارجی آمریکا و عدم درک صحیح تحولات سیاست خارجی این کشور در تصمیمگیریهای دولت و شکست نهایی آن مؤثر واقع شد.
خلاصه ماشینی:
با اين حال ، سياست خارجي آمريکـا در ايـران در قالـب اقـداماتي مانند فعاليت هيئت هاي تبليغي آمريکايي، انجام امور عام المنفعه ، پرهيز از دخالـت در امـور داخلـي و رفتار متفاوت برخي سفراي ايالات متحده تصوير ذهني مثبتي از آمريکا در ميـان کنشـگران سياسـي ايران ساخته بود که موجب تداوم تلاش آنها براي گسترش روابط با اين کشور ميشد.
به نظـر مـيرسـد اصـرار کنشـگران سياسي ايران بر اتخاذ يک رويکرد براي مدت نزديک بـه يـک قـرن ، علـيرغـم تحـولاتي کـه در سياست خارجي آمريکا به وجود آمده بـود، موضـوعي اسـت کـه نيـاز بـه بررسـي بيشـتر دارد و پژوهش حاضر در صدد پاسخ به اين سؤال است که چه عـواملي موجـب تـداوم رويکـرد سياسـت خارجي ايران در مدت يک قرن براي استفاده از آمريکـا بـه عنـوان نيـروي سـوم گرديـد؟ فرضـيه پژوهش بر پايه نظريه سازه انگاري آن است که انگاره ها و هنجارهـاي کنشـگران سياسـي ايـران از آمريکا حاصل نخستين حضور اتباع اين کشور در ايران و برخي فعاليت هاي خيرخواهانـه آنهـا بـه همراه پاره اي مواضع متفاوت مقامات و سفراي آمريکايي بود که تصوير ذهنـي مثبتـي نسـبت بـه اين قدرت نوظهور در نخبگان سياسي ايران پديد آورد و تصوير ذهني حاصـل از ايـن خـط مشـي سياسي، با وجود تغييرات سياست خارجي آمريکا تا اواسط جنبش ملي شدن صنعت نفـت ايـران تداوم يافت و با کودتاي ٢٨ مرداد بياعتباري آن ثابت گرديد.