چکیده:
در سالیان اخیر مطرح شدن جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت منطقهای تاثیرگذار در غرب آسیا و نمایش قدرت در عراق، سوریه، لبنان و یمن نشان دهنده تحول در سیاست منطقهای ایران نسبت به گذشته بوده است. این نمایش قدرت علاوه بر افزایش توانمندیهای نسبی و خلاء قدرت ناشی از تحولات ژئوپلیتیکی محیط پیرامونی مرهون کنشگری منطقهای نیروهای مستشاری ایران با محوریت نیروی قدس بوده است. هدف از پژوهش حاضر تبیین این مسئله است که نیروهای مستشاری در سیاست منطقهای ایران چه نقشی ایفا کرده و اقدامات آن چگونه بر قدرت و نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی ایران گذاشته است؟ یافتههای پژوهش نشان میدهد که نیروی قدس به عنوان بازوی اجرایی نقش مهمی در جهت تحول سیاستهای منطقهای ایران از طریق تحقق بخشیدن به نقشهای سهگانه منطقهای ایران (رهبری، پاسداری و پشتیبانی) داشته و از طریق بهرهگیری از نیروهای بومی مقاومت در پی گسترش نفوذ جمهوری اسلامی ایران بوده است. از این رو موفقیت نیروی قدس در ساماندهی یک بلوک سیاسی تحت عنوان محور مقاومت، مقابله با داعش به عنوان مهمترین تهدید درون منطقهای و جلوگیری از نفوذ و مداخله قدرتهای فرامنطقهای همچون امریکا افزایش ضریب نفوذ و ارتقای جایگاه منطقهای ایران را به همراه داشته است. ذکر این نکته ضروری است که روش به کار رفته در این نوشتار از نوع مطالعات تحلیلی ـ توصیفی و دادهها و اطلاعات مورد نیاز نیز به روش منابع کتابخانهای و اینترنتی گردآوری شده است.
In recent years, the emergence of the Islamic Republic of Iran as an influential regional power in West Asia and the display of power in Iraq, Syria, Lebanon and Yemen have shown a change in Iran's regional policy compared to the past. In addition to increasing the relative capabilities and power vacuum caused by the geopolitical changes in the surrounding environment, this show of power has been due to the activism of the regions of the Iranian advisory forces centered on the Quds Force. The purpose of this study is to explain the role of advisory forces in the regional politics of Iran and how its actions have put the power and influence of the regions of the Islamic Republic of Iran? Findings show that the Quds Force as an executive arm has played an important role in the evolution of regional policies in Iran by realizing the three regional plans of Iran (leadership, Custodianship and protection). This force has tried to expand Iran's regional influence through the use of resistance forces. Thus, the success of the Quds Force in organizing a political bloc called the Axis of Resistance, confronting ISIS as the most important intra-regional threat, and preventing the influence and intervention of supra-regional powers such as the United States has increased Iran's influence and regional position. It is necessary to mention that the method used in this paper is analytical-descriptive studies and the required data and information have been collected by the method of library and Internet resources.
خلاصه ماشینی:
از اين رو موفقيت نيروي قدس در ساماندهي يک بلوک سياسي تحت عنوان محور مقاومت ، رويارويي با داعش به عنوان مهمترين تهديد درون منطقه اي و جلوگيري از نفوذ و مداخله قدرت هاي فرامنطقه اي همچون امريکا، افزايش ضريب نفوذ و ارتقاي جايگاه منطقه اي ايران را به همراه داشته است .
با اين حال در سال هاي پس از ١١ سپتامبر، افزايش توانمنديهاي نسبي و وقوع تحولات منطقه اي مانند حمله امريکا به عراق (٢٠٠٣) و انقلاب هاي عربي (٢٠١١) ارتقاي قدرت و نفوذ منطقه اي جمهوري اسلامي ايران در غرب آسيا را به همراه داشت .
بازتاب اين تحولات در گسترش کنشگري منطقه اي جمهوري اسلامي ايران در قالب ايجاد ائتلاف با دولت ها و گروه هاي همسو مانند سوريه ، عراق ، حزب الله لبنان ، جنبش انصارالله يمن و حمايت همه جانبه نظامي، مالي و ايدئولوژيکي از آنها و درنتيجه افزايش ضريب نفوذ منطقه اي، قابل مشاهده است .
نيروي قدس به عنوان عامل اجرايي سياست منطقه اي جمهوري اسلامي پس از گسترش تهديدات نوين امنيتي حاصل از تغييرات ژئوپليتيکي غرب آسيا (٢٠١١ ـ ٢٠٠٣) درصدد برآمد تا با بهره گيري از گسترش شبکه سازي گروه هاي مقاومت بومي ١ ضمن رويارويي با تهديدات ، نفوذ ايران را گسترش دهد.
نتيجه گيري و نگاهي به آينده کنشگري نيروهاي مستشاري (نيروي قدس ) و نقش آن در سياست منطقه اي جمهوري اسلامي ايران در نتيجه ارتقاي توانمنديهاي نسبي داخلي و بروز تغييرات ژئوپوليتيکي غرب آسيا از سال هاي پس از ٢٠٠٣ افزايش يافته است .