چکیده:
شاعران بزرگ فارسیسرا غیر از آنکه هنرمندانی بزرگ محسوب میشوند، فیلسوفان بزرگی نیز بهشمار میآیند و این قاعدهای است کلی استثناناپذیر. سعدی نیز، همچنان که شاعری است بزرگ، متفکری بزرگ نیز هست، با جهانبینی یا فلسفهای انسانی. برخی جهانبینی او را تفکر اشعری یا جهانبینی اشعری میدانند؛ اما باید دانست که جهانبینی وی، نگرشی است اصیل که اگر متاثر از جهانبینی اشعری است، نه فقط یکسره اشعریگری نیست که جهانبینی تازه و مستقلی است با زبان و بیان هنری و بههمین سبب سخت موثر. سعدی، بیگمان متفکری بزرگ بود و اندیشههای انسانی و هنری ـ فلسفی او گویای تاثیر سازندۀ او بر شرایط و اوضاع و احوال حاکم بر دوران او بود. بر این اساس، نوینده در این مقاله کوشیده است تا به تبیین جهانبینی سعدی بپردازد.
Without doubt and exception, the great composers of Farsi poetry are not
only brilliant artists but also great philosophers. Sa'di too is not only a great poet
but also a brilliant thinker in his world view and human philosophy. Some think
that his world view and thoughts are driven from Al- Ashaari theology, but one
should understand that although he might have been influenced by Al-Ashaari,
his world view is completely independent and his own artistic language and thus
very impressive. Without doubt Sa'di was a great thinker and his thoughts on art
and philosophy had long lasting effects on scholars and poets of his time.
Based on the above statement, this article aims to describe Saddi,s
worldwide.
خلاصه ماشینی:
در اینجا با مسئله مورد اختلاف که غزلهای سعدی عرفانی است یا عاشقانه، کاری ندارم و چنانکه بارها گفتهام و نوشتهام، موضوع را از منظری دیگر مینگرم و برآنم که گویندۀ این سخن که «عشقبازی دگر و نفسپرستی دگر است» (سعدی، 1385: 560)، یعنی سعدی، چه عاشقانه بسراید، چه عارفانه، نتیجه یکی است که هردو سخن، سخن عشق پاک است؛ عشقی که عاشق را به سوی محبوب میبرد و اعلام میکند که: از خدا جز خدا نمیخواهد: خلاف طریقت بود کاولیا تمنا کنند از خدا جز خدا (همان: 392) وگر بهشت مصور کنند عارف را به غیردوست نشاید که دیده بردارد (همان: 626) و این بنیادیترین مسئله جهانبینی اشراقی ـ عرفانی است که سعدی جایجای از آن سخن میگوید، از جمله در غزلی به مطلع: در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم وبا ابیاتی چون: به وقت صبح قيامت كه سر ز خاك برآرم به گفتگوى تو خيزم به جستجوى تو باشم به مجمعى كه درآيند شاهدان دو عالم نظر به سوى تو دارم، غلام روى تو باشم به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم ز خواب عاقبت آگه به بوى موى تو باشم حديث روضه نگويم، گُل بهشت نبويم جمال حور نجويم، دوان به سوى تو باشم مى بهشت ننوشم ز دست ساقى رضوان مرا به باده چه حاجت كه مست روى تو باشم (همان: 783ـ784) آثار یک هنرمند آیینۀ تمامنمای شخصیت او است.