چکیده:
با گسترش فتوحات در دوران امویان و عباسیان. توسعه علومی مثل فلسفه ومنطق آغاز
شد وفقیهان ومتکلمان همدیگر را رد می کردند. رفته رفته شریعت را یک طرف و طریقت را
طرف دیگر قرار دادند. در این ميان عارفان ظاهرنمایی هم بودند که بی هیچ بهره از مقامات
روحانی از عارف نمایی ارتزاق می کردند. غافل از اینکه هرکس که بخواهد جز از طریق
ظاهریعنی شریعت به باطن یعنی حقیقت دست یابد از نورانیت الهی بهره ای نمی برد.عارفان
باه ازجمله سلسله حکیم همدانی در سيره و روش خود که همانا سيره وسنت نبوی و ائمّه
عليهم السّلام بوده» تاکید داشته اند که بايد ملتزم شرع بود تا با ظاهر به حقيقت و عرفان
دست یابند.در این پژوهش سوال ذیل مطرح گردید که: شریعت» طریقت و حقیقت در سيره
سلسله آخوند ملا حسینقلی همدانی چه رابطهای باهم دارند؟ پژوهش با روش مطالعات
کتایخانهای و پررسیهای سایتهای الپنترنتی و مصاحبه میباشد. با پررسی معانی الصطلاحات
حقیقت» طریقت و شریعت و اینکه حکیم همدانی معتقد بود که کوچکترین لغزش و انحراف
از صراط مستقیم شرع دوری از حضرت حق را به دنبال خواهد داشت. ایشان در این زمینه
میفرمود:«بجز التزام به شرع شریف در تمام حرکاتء سکنات، تکلمات، لحظات و غيرهاء
راهی به قرب حضرت ملک الموت جل جلاله نیست این تاکید در شاگردان ایشان، آقا سید
احمد کربلایی و آقامیرزا جوادملکیتبریزی و در ميان شاگردان اقا سید احمد کربلاییء استاد
وحید اخلاق و عرفان آقا سیدعلیقاضیتبریزی و از ميان شاگردان آقامیرزا جوادآقای
ملکیتبریزی، مجاهد عرصه تکلیف وقیام حاج آقاروح اله موسوی خمینی دیده می شود.آقای
قاضی فرمود: «سلوک راه خدا با عدم اعتنای به شریعت که نفس راه و طریق است جمع ميان
متضادین و یا متناقضین است.، وامام خمینی هم فرمودند::طریقت و حقیقت تنها از طریق
شریعت به دست میآیند؛ زیرا ظاهر, طریق باطن است. نتیجه اینکه؛بین دو علم شریعت و
طریقت علاوه بر این که تلازم وجود داردبلکه هر دو یک حقیقت واحد هستند.شریعت و
طریقت دو روی یک سکه هستند.بین این دو تقابلی وجود نداردچون تضاد بین دو چیز هم
عرض روی میدهد،از این رو شریعت تنها طریق منحصر بفرد برای رسیدن به حقیقت
است.باید در این وادی مراقب عارف نماها که دنبال نان و نام از عمل غیر هستندء بود. نتیجه
اینکه؛ مسیر حقیقت و عرفان تاب با راهبرد شریعت ناب اسلام تببین میشود.