چکیده:
استاد محمد حسین شهریار به عنوان فرزند عصر مشروطه، دوران کودکی و
بی خبری او به شکلی که مکر ر از او به سمع رسیده به آموختن قرآن و نصاب
گذشت. وی موسیقی را می شناخت و از دوران کودکی تا میان سالی به عنوان
یک اسوة هنری و اخلاقی و در زبان بوده است . او تنها شاعری ایست که در
ایام حیات خود شهرة عالم گردیده بدان جهت که هر گز اشتهار خود را در
استخفاف دیگران جستجو نمی کرد.
وی با دارا بودن یک صفت ویژه و ممتاز و شگفت، تواضع و مناعت طبع
بیش از حد در برابر پدر و مادرش، مشوق قالب گیری روح هنری از سوی پدر
میراث شاعرانة من » : و مادر در خود بود ه است . که در خصوص مادرش گوید
.« هر چه هست از اوست
عشق استاد در مراحل او ل زندگی یک عشق مجازی و زمینی بوده است . او
قلمداد « حافظ معاصر » را شهریار شعر ایران و استاد غزل می شناختند و
می کنند. وی معتقد است در ورود به شعر نو چیرگی در شعر عروضی لازم
بوده و هست و با این دست مایه می توان او را احیا کنندة غزل فارسی و پدر
غزل فارسی نو به شمار آورد.
عشق و رغبت شاعرانه به غزل کهن سبب استقبال های شعری او از حافظ
» شده است و این تشدید دل بستگی او را وا داشت تا تخلّص اول خود
را با تفال بر دیوان شاعر شیرین سخن به شهریار منسوب سازد. « بهجت
استاد شهریار با پند پذیری از ادبیات دوران گذشته و برگزیدگان شعر
پارسی بالاخص حافظ و سعدی و نظامی و صائب و مولوی و ..... ساختار شعر
نئوکلاسیک را با تقرّب به زبان فولکلور (عامیانه ) مردم به نمایش گذاشته
است و خود در استحکام و تثبیت و برآمدن این شیوه همانند بهار، نقش به
سزایی دارد . به طوری که در مقام حرمت نهادن بر حافظ چنین سروده است :
و اما « بشگفت بهشت خواجه در من » « هر چه دارم همه از دولت حافظ دارم »
در بسیاری از موارد زبان ساده و روان عزلیات شهریار و حلاوت سروده های او
مشابه غزلیات سعدی بوده و تاثیر اشعار سعدی از جنبة صنعت شعری در
دیوان شهریار به وضوح بیش از حافظ است.
خلاصه ماشینی:
به طوری که در مقام حرمت نهادن بر حافظ چنین سروده است: «هر چه دارم همه از دولت حافظ دارم» «بشگفت بهشت خواجه در من» و امّا در بسیاری از موارد زبان ساده و روان عزلیّات شهریار و حلاوت سرودههای او مشابه غزلیّات سعدی بوده و تأثیر اشعار سعدی از جنبۀ صنعت شعری در دیوان شهریار به وضوح بیش از حافظ است.
بوی عطر دل انگیز حضرت خواجۀ شیراز در تک تک ابیات شهریار، از لحاظ گسترۀ تخیّلات شاعرانه و از جنبۀ برخورداری مفاهیم عمیق ، به چشم میخورد شهریار بینش سعدی گونۀ خودرا در شعر «صدای خدا» که به زبانهای دیگر ترجمه شده است به ظهور رسانده و به رابطۀ خود با جامعه پرداخته که از نظر او قابل تأمّل و حسّاس و مهم بوده است و اهمّیّت زیادی داشت و در این حوزه آنچه بیشتر برایش مطرح و در خور نظر بود، نگاه به جامعه به شکل مجموعۀ انسانیّت بوده است.
و میتوان اذعان داشت که برخی از اشعار، بازگو کنندۀ شخصیّت شهریار نیستند، بلکه میزان نفوذ حافظ را بیان میکنند شهریار در قدر دانی و حرمت گذاری از حافظ گفته است؛ «هر چه دارم همه از دولت حافظ دارم» وی به شاعران طراز اوّل فارسی یعنی حافظ، فردوسی، سعدی، مولوی، عشق و محبّت میورزید و به ویژه شعر و رأی حافظ را مدام مورد ستایش قرار داده و تمایل و رغبت فوق العادهای به لسان الغیب شیراز از خود ابراز داشته، بهطوری که این عشق و احساس را در دو غزل «حافظ جاودان» و «وداع با حافظ» بیشتر و عمیقتر نشان داده است.
در مقایسه با اشعار آنها زبان شهریار همگانی و ساده و روان است و خود شهریار بر این نکته عقیده دارد و میگوید: «نیست در شعر من آن دقّت و ایهام قدیم» حافظ از جنبة صنعت شعری تأثیر چندانی بر شهریار نداشته است.