چکیده:
معمولا بزرگسالان در مواجهه با خردسالان از زبان خاصی استفاده میکنند که از لحاظ کششهای آوایی، زیروبمی صوت جملهها، مکثها و تکرارها و... با زبان گفتوگویی بزرگسالان تفاوت دارد. این نوع ویژه از زبان، اصطلاحا «Babytalk» یا «گفتار کودکانه» نامیده میشود. تحقیقات شناختی صورتگرفته بر «گفتار کودکانه»، گویای وجود برخی خصایص بلاغی ویژه در این گفتار است و این امر نشانگر حضور و وجود درک ادبیهنری در کودک، حتی در هفتههای نخستین تولد است. در نوشتار حاضر کوشیدهایم نخست بر پایهی یکی از تحقیقات مهمی که در این زمینه به همت دیوید مایل و الن دیسانایاکی (2002) با روشی بسیار دقیق و علمی انجام شده، اساس نظریتجربی بحث را روشن کنیم. در بخش بعدی سعی بر آن بوده است که امکانات بلاغی موجود در لالاییهای فارسی با توانشهای شناختی بلاغی نوزادان سنجیده شود و از طریق این سنجش، به دنبال نزدیکشدن به پاسخ پرسشهایی ازایندست بودهایم که آیا معیارهای بلاغی شناختی در گفتارهای کودکانه، آنگونه که در پژوهش مایل و دیسانایاکی دیده میشود، در لالاییهای فارسی نیز یافت میشود؟ آیا جوامع بشری لالاییها را مطابق با تواناییهای درک بلاغی نوزادان آفریدهاند؟ و از همه مهمتر اینکه آیا میتوان لالاییها را مرجعی برای کشف پارادایمهای بوطیقای شناختی (Cognitive Poetics) کودکان بهحسابآورد؟ نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد که لالاییهای فارسی در نمونههای متعددی به یافتههای بلاغی موجود در گفتار کودکانه پاسخ مثبت میدهند. از میان مهمترین سازوکارهای بوطیقایی شناختی که هم در گفتار کودکانه و هم لالاییها حضور دارند، میتوان به خصایص ویژهی موسیقایی، سادهسازی و تکرار، وفور واجهای قدامی، موازیسازی و شمایلوارگی اشاره کرد.
In communication with infants, adults usually use a certain kind of language which in vocal stretches, hesitations and repetitions is different from the usual adults' conversational language. This special kind of language is called "Babytalk". The cognitive investigations on Babytalks has shown some specific poetic characteristics which can prove the existence of literal cognition in human infant as soon as the first weeks of life. This article as the first step, argues the theoretical researches which prove the cognitive potentials of poetic understanding in infants, among them David Mail and Ellen Dissanayake's research (2002). In the next step, the potentiality of cognitive poetics of Persian lullabies is argued. In this section we are going to show if the aesthetic criteria of Babytalks exist in lullabies as well; and if the lullabies can serve as the reference of the paradigms of infants' cognitive poetics? The results of our assessment show that Persian lullabies respond positively to the poetic characteristics of Babytalks. Those poetic dynamics which are in common between Babytalks and Persian lullabies including special metric features, simplifying, frequency of frontal phonemes, parallelism and iconicity are surveyed here.
خلاصه ماشینی:
در بخش بعدي سعي بر آن بوده است که امکانات بلاغي موجود در لالاييهاي فارسي با توانش هاي شناختي بلاغي نوزادان سنجيده شود و از طريق اين سنجش ، به دنبال نزديک شدن به پاسخ پرسش هايي ازاين دست بوده ايم که آيا معيارهاي بلاغي شناختي در گفتارهاي کودکانه ، آن گونه که در پژوهش مايل و ديساناياکي ديده ميشود، در لالاييهاي فارسي نيز يافت ميشود؟ آيا جوامع بشري لالاييها را مطابق با تواناييهاي درک بلاغي نوزادان آفريده اند؟ و از همه مهم تر اينکه آيا ميتوان لالاييها را مرجعي براي کشف پارادايم هاي بوطيقاي شناختي (Cognitive Poetics) کودکان به حساب آورد؟ نتايج پژوهش حاضر نشان ميدهد که لالاييهاي فارسي در نمونه هاي متعددي به يافته هاي بلاغي موجود در گفتار کودکانه پاسخ مثبت ميدهند.
پرسش هاي تحقيق اين نوشتار با مبنا قراردادن پژوهش هايي که از آن ها ياد شد و با توجه به نتايج حاصل از آن ها، بر آن است که نشان دهد آيا لالاييهاي فارسي نيز که پيش از ورود به دوره ي گفتار براي کودک خوانده ميشوند، با توجه به قابليت هاي بوطيقايي نوزادان آفريده شده اند؟ آيا لالاييها نيز ميتوانند شواهدي براي قابليت درک بلاغي در کودکان بسيار کم سن باشند؟ اگر پاسخ مثبت است ، آن شواهد چيستند و چه کيفيتي دارند؟ اگر اين تحقيق بتواند به پاسخ پرسش هاي بالا نزديک شود، ميتوان ادعا کرد که سن مخاطبان ادبيات کودک را بايد بسيار پايين آورد و آن را حتي به روزهاي بدو تولد رساند، چنان که پژوهش هايي که در اين نوشتار مبناي کار ما قرار گرفته اند، اين امر را تأييد کرده اند.