چکیده:
جدایی کریمه از اوکراین و ضمیمه شدن آن به قلمرو فدراسیون روسیه، جنگ روسیه با گرجستان و به رسمیت شناختن مناطق آبخازیا و اوستیای جنوبی به عنوان نشانگان زبان شناختی تداعی کننده این امر است که روسیه به دنبال بسط هر چه بیشتر حوزه نفوذ خود در خارج نزدیک است. از طرف دیگر هدف مقاله القای این امر است که با توجه به اینکه اراده سیاستگذاران روسیه در جهان پسا تاریخی، همچنان بر دو عنصر ذهنیت تاریخی و ایدئولوژیکی ترسیم شده است، اجرای یک راه حل منطقهای برخلاف منافع روسیه امکان پذیر نمیباشد. سوال مقاله اینگونه بیان می شود که رویه شالوده شکنی و برخلاف منافع روسیه در خارج نزدیک چه پیامدهایی برای کشورهای اوکراین و گرجستان در پی داشته است؟ با کمک از گزاره های زبان شناختی تلاش کشورهای مذکور برای جدایی از مجموعه امنیتی مرکزگرایانه به رهبری روسیه پیامدی جز جدایی کریمه از اوکراین و حمایت کرملین از مناطق خودمختار آبخازیا و اوستیای جنوبی برای گرجستان نداشته است.
Crimea's separation from Ukraine and its annexation to Russian territory, Russian war with Georgia, and recognition of Abkhazia and South Ossetia as linguistic syndromes suggest that Russia seeks to expand its sphere of influence close to near abroad. On the other hand, the purpose of the article is to induce that, given that the will of Russian policymakers in the post-historical world is still drawn on two elements of historical and ideological subjectivity, implementing a regional solution contrary to Russian interests is not possible. The question here is what are the consequences of the deconstructive policies and contrary to Russia's foreign interests, for Ukraine and Georgia? With the help of linguistic propositions, the efforts of these countries to separate from the Russian-led centralist security complex have had no effect other than the separation of Crimea from Ukraine and the Kremlin's support of Georgia's autonomous regions such as Abkhazia and South Ossetia.
خلاصه ماشینی:
سوال مقاله اين - گونه بيان ميشود که رويه شالوده شکني و برخلاف منافع روسيه در خارج نزديک چه پيامد- هايي براي کشورهاي اوکراين و گرجستان در پي داشته است ؟ با کمک از گزاره هاي زبان شناختي تلاش کشورهاي مذکور براي جدايي از مجموعه امنيتي مرکزگرايانه به رهبري روسيه پيامدي جز جدايي کريمه از اوکراين و حمايت کرملين از مناطق خودمختار آبخازيا و اوستياي جنوبي براي گرجستان نداشته است .
(هدايتي شهيداني و رضاپور، ١٣٩٥: ٢-٣) با توجه به مسائل فوق ، ميخواهيم از نظريه زباني شالوده شکني ١ که دريچه اي عميق در برابر ما به عنوان پژوهندگان روابط بين الملل قرار مي - دهد بهره گيريم و به واکاوي بنيادي پيامدهاي سياست مستقل کشورهاي خارج نزديک (اوکراين و گرجستان ) که خواهان استقلال همه جانبه در مورد سياست هاي داخلي و خارجي خود در قبال روسيه هستند پرداخته شود.
در واقع تبيين سياست خارجي روسيه از منظر شالوده شکني دريدا بيانگر اين است که روسيه در طول سال هاي مختلف چگونه توانسته است از طريق مسلط کردن خوانش هايي مانند اوراسياگرايي و منافع ملي روسيه در حوزه خارج نزديک منافع خود را به هزينه حذف ساير کشور از اين مناطق پيگيري کند.
در اين راستا و با مطالعه اسناد سياست خارجي روسيه بين سال هاي ٢٠١٧ - ٢٠١٣ ميتوان مدعي بود که هدف استراتژيک اوراسيا گرايان تبديل شدن به يک قدرت جهاني مورد احترام همراه با نفـوذ روسيه در مناطق جهان به خصوص در حياط خلوت خود (خارج نزديک ) ميباشد.