چکیده:
این پژوهش مربوط به ادبیات پایداری و مقاومت در اشعار استاد شهریار است .
شهریار در دوران حیات خویش تهاجمات علیه ایران را درک کرده و خود را
موظف به همراه کردن گروه انقلابیون کرده است و ایشان همچون دلاوری
عاشق م رزوبوم ایران ، با سرودن اشعاری انقلابی به جنگ با این گروه
مستکبرین می پردازد و با این کار مظلومیت مردم ایران و فشارهای سیاسی
زیادی که از سوی بیگانگان بر آن ها تحمیل می شد را نشان می دهد. این مقاله
بر آن است تا مضامینی که استاد با بهره مندی آن ها توانسته است حس میهن
پرستی خویش را ترغیب کند نمایان سازد.
خلاصه ماشینی:
شهريار همينطور در اشعار خويش از انتقاد به سردمداران دست برنميدارد و آنها را باعث غارت ثروت كشور ميداند و خود ابراز ميكند كه اين حكمرانان به جاي آنكه بهكار مردم رسيدگي كنند خود عاملي هستند براي به مهلكه انداختن مردم ايران بهگونهاي كه آنها نسبت به مردمشان بيتفاوت هستند و هيچگونه آرامش را بر ايشان فراهم نميكنند و خود را در دست اجنبي و حكومتهاي غاصب قرار دادهاند بهگونهاي كه بيشتر فرهنگ ايراني خويش را فراموش كرده و از فرهنگ اين بيگانگان تبعيت ميكنند و دچار از خودباختگي فرهنگي ميشوند و اين عوامل را باعث بدبختي و بيچارگي اين مرزوبوم ميداند و در غزل «بدبختي» خود شاعر به اين جزئيات پرداخته است: «رود ايراني سرگشته در دنبــــال بدبختي كند اين ملت بدبخت استقبال بدبختي...
شهريار از انگليس در دوران طاغوت و پهلوي و دول ديگر ياد كرده ونشان داده كه اين مزدور با ايران و ايرانيان چه ناجوانمريها انجام داده و به نكوهش آنها ميپردازد و همچنين از چرچيل نخست وزير انگليس در آن زمان ياد كرده است كه با سران حكومتي ديگر از جمله استالين رهبر شوروي و روزولت رئيسجمهور آمريكا در تهران نشستي داشتهاند و كنفرانسي تشكيل دادند و در اين محفل ايران را پل پيروزي خويش براي رسيدن به اهداف شيطانيشان قرار دادند ياد ميكند: «پل پيروزي خود نيز كافر ساخت از اسلام به تهران (استالين) بنشست با (روزولت و با چرچيل)» (شهريار، 1388: 569).