چکیده:
ادبیات ایران ، همچون گنجینه ای عظیم از پیامدها و دستاوریهایی است که
می تواند راهگشای بسیاری از چالش ها و ناملایمات ، و بحرانهای روحی و
معنوی انسان در عرصه زندگی می باشد. بنابراین ضروری است با بررسی و
تحلیل تک تک متون منثور و منظوم ادب فارسی ، تبیین این راهکارها و پیامها
و آموزه ها، برای مقابله با این چالشها پرداخت یکی از این آثار دیوان شهریار
است.
شهریار را بیشتر با اشعار عاشقانه و مضامین شاعرانة پرسوز و گداز
می شناسند و غزل دریچه ای است برای شناخت شهریار . در حالی که بخش
قابل توجهی از دیوان وی را اندیشه های متعالی انسانی ، آموزه ها و مفاهیم
پندگونه تشکیل می دهد. آموزه های تربیتی و اخلاقی که نه برای انسان ایرانی
بلکه برای نوع بشری همچون آیینه ای است در مسیر تکامل . تا حدی که
می توان دیوان وی را از جهت اشتمال بر اندیشه های حکمی و پند گونه ،
همچون شیوه نامه و مرامنامه ای دانست که برای رستگاری بشر ، کارساز و
راهگشاست. مضامینی چون توجه به بعد روحانی و ساحتهای متعالی انسانی ،
توجه به معنویت و وحدت گرایی ، ایمان و تقوا و پارسایی به عنوان عاملان
آرامش روانی ، تاکید بر کسب دانش ، ترک دنیای نا پایدار و بیهوده شمردن
زندگانی فانی ، دعوت به احسان و نیکی و نوع دوستی ، ترک ظلم ، لزوم صبر و
شکیبایی، قناعت و فروتنی ، وفاداری به عهد ، و... که در لابلای اشعار نغر او به
وفور مشهود است و هر کدام از آنها راهبردهایی است ناب و گره گشا برای
جهانیان. این پژوهش بر آن است تا برای نخستین بار به شیوة توصیفی
تحلیلی و با استنباط از اشعار شهریار ، با آسیب شناسی و آگاهی از آفات و
بحرانهای فراروی نوع انسانی در اعصار گوناگون ، به آموزه ها پیامدهای رهایی
بخش شهریار برای مقابله با این بحرانها و چالشها می پردازد.
خلاصه ماشینی:
خدا میجو گر از زنگی گر از روم که داری سرنوشتیای بشر شوم زمین زندان و در پایان جهنم کجا شهد و شکر زهر است و زقّوم (دیوان، 1385: 628) او معتقد است دوای تمامی دردها، وحدت گرایی و گرایش به حق است و کمال فضل و دانش نیز رسیدن به مرحلة لا اله الا هوست: خدا را بگیر و رها کن همه که جز این به دردت دوا هیچ نیست کمال همه فضل و فن دانشی است که دانی به غیر از خدا هیچ نیست (همان: 613) شهریار در دیگر اشعار معتقد است که تنها حبل الله است که میتواند انسان را از تفرقه به جمعیت برساند: چنگ در حبل خدا زن که کند مجموعت ورنه با فتنة هر تفرقه مفتون باشی (همان: 403) شهریار هنر را نیز با توجه به بعد روحانی میپذیرد و آن را منوط به توفیق الهی میداند: هنر گر با خدا باشد روان بخشد به دنیایی ولی از خود گذشتن دارد و توفیق میخواهد (همان: 619) او معتقد است اگر انسان از حق گریخت، به هر جمعیتی که رو آورد، تنهاست ولیکن با توجه به جامع بودن حق میتوان با او بود و از خلق انقطاع یافت: میتوان با خدا برید از خلق چون خدا جامع است و خلق جداست لیکن انسان گر از خدا بگسیخت گرچه جمعیتی بود، تنهاست (همان: 1055) در بیت زیر جهانیان را به معرفت الله دعوت کرده و بر این باور تاکید میکند که تنها اوست که کافی است: خدای خویشتن بشناس و بس کن خدا کافی و جز او غیر کافی است (همان: 1061) 2.