چکیده:
اگرچه تدوین نقشه مهندسی فرهنگی و اصلاح سیاستها و ساختارهای سیاسی و اجتماعی بر محور فرهنگ صحیح اسلامی، یکی از لوازم حرکت به سمت فرهنگ مطلوب است، اما تا وقتی مدیران و فعالان فرهنگی درک درستی از مدیریت فرهنگی و ابزار و وسایل آن نداشته باشند، مشکلی از فرهنگ حل نخواهد شد. مسئله اصلی در این مقاله این است که چرا بسیاری از فعالیتهای فرهنگی در تشکلها و نهادهای فرهنگی، از وحدت خاصی برخوردار نیستند و نمیتوانند به صورت اثربخش عمل کنند؟ هدف این مقاله ارائه نقشهای جامع و کامل در زمینه مدیریت فرهنگی در نهادها و تشکلهای فرهنگی برای ایجاد نظامی هماهنگ در عرصه فعالیتهای فرهنگی است؛ چراکه مقام معظم رهبری در سالهای اخیر، تاکید ویژهای بر شکلگیری جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی داشتهاند. این نقشه شامل دو بخش فرایند مدیریت جهاد فرهنگی و اصول مدیریت جهاد فرهنگی است. فرایند مدیریت جهاد فرهنگی، چرخهای چهارمرحلهای دارد که بهترتیب عبارتاند از: «شناخت»، «برنامهریزی»، «اقدام» و «ارزیابی». بخش دوم، یعنی اصول حاکم بر مدیریت جهاد فرهنگی، از دو بخش اصول محتوایی و اصول مدیریتی تشکیل شده است. منظور از این اصول، همان دستورالعملها، قواعد و معیارهای کلی حاکم بر فرهنگ است. نتایج حاصل از این مقاله بر این نکته مهم تاکید دارد که لازمه پیشرفت در بعد مدیریت کلان فرهنگی، نگاه جهادی به این عرصه (مدیریت فرهنگی) است؛ چراکه اکنون عرصه فرهنگی کشور به میدان جنگ نرم شباهت یافته و لازمه پیروزی در این میدان، جهاد مداوم در این عرصه است.
خلاصه ماشینی:
مسئله اصلی در این مقاله این است که چرا بسیاری از فعالیتهای فرهنگی در تشکلها و نهادهای فرهنگی، از وحدت خاصی برخوردار نیستند و نمیتوانند به صورت اثربخش عمل کنند؟ هدف این مقاله ارائه نقشهای جامع و کامل در زمینه مدیریت فرهنگی در نهادها و تشکلهای فرهنگی برای ایجاد نظامی هماهنگ در عرصه فعالیتهای فرهنگی است؛ چراکه مقام معظم رهبری در سالهای اخیر، تأکید ویژهای بر شکلگیری جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی داشتهاند.
بنا بر آنچه گفته شد، هنگام وارد کردن مدیریت در عرصه فرهنگ و یا همان مدیریت فرهنگی، نگاهمان را این بار به صورت عمیقتر با نگاه رهبری منطبق میکنیم؛ چراکه نوع تفکر و فعالیتهای فکری و عملیاتی و همچنین تجربه مقام معظم رهبری در عرصه فرهنگ، توانسته است شاخصهای مهم بحث مدیریت فرهنگی را بهخوبی برای ما روشن کند.
اگر در بحث مدیریت فرهنگی، قالب مدیریت را چهارگانه «شناخت»، «برنامهریزی»، «اجرا» و «ارزیابی» بدانیم، در این صورت هر عنصر یا مجموعهای را که بخواهیم مدیریت کنیم (اعم از خود یا جامعه) باید نسبت به سختافزار (ساختار تشکیلاتی) و نرمافزار (فرهنگ حاکم بر تشکل) آن و همچنین روابط چهارگانه شناخت کامل داشته باشیم، برای هر کدام از آنها برنامهریزی کنیم و در مرحله اقدام به اجرای برنامهها بپردازیم و نهایتاً کل چرخه را مورد ارزیابی قرار دهیم و دوباره با شناخت بهتر، برنامه دقیقتر و اجرای مناسبتر، چرخه را ادامه دهیم.