چکیده:
نظریات علمی به منظور هماهنگسازی و تسهیل تغییر موضوع خود تولید میشوند تا امکان پیشبینی، هدایت و کنترل تغییرات را فراهم آورند. ساخت تمدن نیز به عنوان یک موضوع، میتواند دارای نظریهای باشد که تسهیلگر و هماهنگساز فعالیتهای لازم برای تحول جامعه به سمت مدنیتی جدید گردد. اکنون که جامعه ایران به دنبال تحقق تمدن اسلامی است، این نظریه باید چه ویژگیهایی داشته باشد که ما را در تحقق تمدن اسلامی مورد نظر یاری رساند؟ در روزگار کنونی، تمدن جدید غرب بر جهان سیطره دارد و شرایط پیرامونی انقلاب اسلامی است و بنابراین جامعه ایران برای ساخت تمدن اسلامی ناگزیر از ملاحظه تمدن غرب به عنوان شرایط پیرامونی خود است تا تمدنی که برپا میکند توانایی رقابت با شرایط پیرامونی خود را داشته باشد. ازآنجاکه نظریات علمی غرب جدید ویژگیهایی دارند که تاثیرات بسیاری در بنای تمدن کنونی غرب داشته است، بنابراین اکنون که به دنبال نظریه ساخت تمدن اسلامی هستیم، این نظریه نیز باید ملزوماتی داشته باشد که به کمک آنها توانایی رقابت با نظریات علمی تمدن غرب- به عنوان شرایط پیرامونی- را به دست آورد. در این نوشتار، آن دسته از خصوصیات نظریات علمی غرب جدید که منجر به ارتقای تمدنسازی این مدنیت شده است، در سه دسته «تغییر تعریف علم به قدرت تصرف و ارائه معادلات تغییر موضوعات»، «توجه به تناسبات کمّی در معادلات تغییر» و «توجه به ساخت نظریه هماهنگساز معادلات تغییر» بررسی شده و سپس ملزومات نظریه حاکم بر ساخت تمدن اسلامی با توجه به این خصوصیات بیان گشته است.
خلاصه ماشینی:
در این نوشتار، آن دسته از خصوصیات نظریات علمی غرب جدید که منجر به ارتقای تمدنسازی این مدنیت شده است، در سه دسته «تغییر تعریف علم به قدرت تصرف و ارائه معادلات تغییر موضوعات»، «توجه به تناسبات کمّی در معادلات تغییر» و «توجه به ساخت نظریه هماهنگساز معادلات تغییر» بررسی شده و سپس ملزومات نظریه حاکم بر ساخت تمدن اسلامی با توجه به این خصوصیات بیان گشته است.
بررسی زمینه تاریخی توجه به ضرورت هماهنگسازی مدلهای تصرف یکی از پیشفرضهای مهم در تولید علم جدید، این است که دانشمندان دوره رنسانس معتقد بودند که جهان، نظامی درونماندگار است (کاپلستون، 1386، ص20) که تحت قانونی ثابت حرکت میکند و حتی اگر خداوند خالق آن باشد، خداوندی حکیم و دارای کمالات و عالم به تمامی اتفاقات است و جهان را به گونهای خلق میکند که نیازی به دستکاری مجدد و تغییر قانون حرکت آن نداشته باشد.
به تعبیر دیگر حرکت، ذاتی جهان میشود و برای تغییر نیازمند کسی نیست؛ چراکه حتی اگر در نظر دانشمندانی مانند نیوتن، خداوند، حاکم بر جهان و نگهدارنده عالم از فروپاشی باشد (آرثربرت، 1380، ص292)؛ اما برای نگهداری عالم، تنها بر اساس قانون ثابتی که حاکم بر حرکت جهان است، در آن تأثیر میگذارد و به همین دلیل است که میتوان بدون ملاحظه حضور خداوند و به طور مستقل از او به بررسی حرکت عالم پرداخت.