چکیده:
در این مقاله تلاش شده است تا با پرداختن به جلوههای روایتگری منحصربهفرد
حکایات فرج بعد از شدت نوشته قاضی تنوخی(قرن چهارم هجری) وجهی از صناعات
نوآورانة تاریخ ادبیات اسلامی مورد توجه قرار گیرد. مسئلة اصلی این تحقیق شناسایی
حدود نظری یک اقتباس نمایشی مقرونبهیقین از متون حکمی و آن دسته از معارف
اسلامی است که در اشکال زیباشناسانۂ کلامی ثبت و ماندگار شدهاند. پیوند تاریخی فنون
و صناعات شعری ادبیات ایران و عرب در پسزمینهای از اشتراکات عقیدتی و اسلامی
هنرمندان این دو حوزه جغرافیایی سہبب شده است تا دغدغههای جاری پژوهشگران
هنرهای نمایشی برای اقتباسی شایسته و متناسب با روح سخن و معرفت آثار ادبی
اولویت ویژهای یابد. رویکرد مطالعاتی این تحقیق اساسا مبتنیبر الگوهای ساختگرایانۂ
روایتشناسی تئودوروف است که در پارهای موارد نیز در پیوند با آرای نمایشی مانفرد
فیستر و نظام نمایشیسازی روایتهای ادبی او قرار گرفته است. تنوع و تعدد حکایات
این مجموعة ادبی(۲۳۹ قطعه) موجب شده است تا نویسندگان با انتخاب پارهای از
مهمترین آنها به شرحی اجمالی بر جلوههای روایتگری این اثر بپردازند. یافتههای این
تحقیق توصیفی-تحلیلی به حکم استقرای ناقص و تشابه در الگوی روایی حکایات مزبور
قابل تعميم به کلیّت اثر بوده و ازاینرو قابل استفاده در حوزةۂ نقد ادبی و نمایشی است.
برخی از مهمترین نتایج این تحقیق ناظر بر تحقق «نوع وهمناک» این اثر ادبی بوده و نشان
میدهد که منطق شرقی بهکاررفته در نظام روایی این نوع حکایات ملهم از معارف اسلامی
تا چه اندازه میتواند با وجود وابستگیهای نظری با الگوهای ادبی مدرن، همچنان واجد
جلوههای بومی و کمتر جستهای برای اقتبایهای نمایشی معاصر باشند.