چکیده:
در نظام بینالملل همواره با طیفی ازروابط همگرایانه-واگرایانه روبرو هستیم. به این ترتیب، وضعیت روابط همگرایانه و واگرایانه میان کنشگران بینالمللی در گذشته و حال بر آینده روابط آنها اثرگذار است و میتواند روابط آنها را بهسمت همکاری منجر به منطقهگرایی یا واگرایی سوق دهد. بنابراین وضعیتهای مطلوب، محتمل و ممکن آینده را میتوان در قالب سناریوهای متفاوت مطرح کرد که متأثر از سه دسته عواملِ «سدکنندهها، پیشرانها و شگفتیسازها» شکل میگیرند؛ از این رو نگارندگان با طرح این سوال که سناریوهای مطلوب، محتمل و ممکن در زمینه امکان یا عدم امکان شکلگیری منطقهگرایینوین در خلیجفارس کدام است؟، تلاش دارند با روش توصیفی- تحلیلی و بهرهگیری از انباشتههای نظری مطالعات منطقهای در چارچوبی آیندهپژوهانه، هر کدام از این آیندها را شناسایی و چشماندازسازی نماید. از آنجا که نگارندگان در این پژوهش ابتدا به دنبال یافتن(اکتشاف) سناریوها هستند، قادر به ارائه فرضیه نیستند. پس از یافتن سناریوهاست که میتوان اقدام به شناسایی دورنمای منطقهگرایینوین در خلیجفارس نمود. یافتههای پژوهش نشان میهد، حداقل تا آینده نزدیک زمینه همگرایی میان تمامی کشورهای منطقه وجود نخواهد داشت و غالبا منطقهگرایی در شکل جنینی و کممایه پایدار خواهد ماند.
خلاصه ماشینی:
بنابرايـن وضعيت هـاي مطلـوب، محتمل و ممکـن آينـده را ميتـوان در قالـب سـناريوهاي متفـاوت مطـرح کـرد که متأثر از سـه دسـته عوامـل «سـدکننده ها، پيشـرانها و شگفتيسـازها» شـکل ميگيرنـد؛ از ايـن رو نگارندگان بـا طـرح ايـن سـوال کـه سـناريوهاي مطلـوب، محتمـل و ممکـن در زمينـه امکان يـا عدم امـکان شـکل گيري منطقه گرايينويـن پيـش روي جمهورياسـلاميايران در خليج فـارس کـدام اسـت ؟، تلاش دارنـد بـا روش توصيفي- تحليلـي و بهره گيـري از انباشـته هاي نظري مطالعـات منطقـه اي در چارچوبـي آينده پژوهانـه ، هـر کـدام از ايـن آينده هـا را شناسـايي و چشم اندازسـازي نمايـد.
واژگان کليـدي: آينده پژوهـي، سناريوسـازي، خليج فـارس، منطقه گرايينويـن ، جمهو ر ي اسـلا مي ايران مقدمه نظـام بين الملـل کنونـي بيـش از پيـش بـه صـورت کارزار روابـط منطقـه اي و بينامنطقـه اي در عرصـه اي جهانيشـده درآمـده اسـت بـه گونـه اي کـه در نتيجـۀ فشـار روزافـزون بـر ماهيـت وسـتفاليايي دولت هـاي ملـي و تـلاش آنهـا بـراي از دسـت نـدادن آن، مناطـق همچـون سـوژه هايي در حـال شـدن بـا ايفـاي نقشـي ابردولت گونـه برجسـتگي روزافزونـي در شـکل دهي بـه دسـتورکارهاي بين المللي يافته انـد.
منطقه گرايـي در خليج فـارس از آن جهـت اهميـت دارد کـه از يـک سـو ايـن عرصـه جغرافيايـي بيـش از پيـش بـه عنـوان يـک موجوديت منطقـه اي که مسـتعد پيشـبرد هرچـه بيشـتر منطقه گرايـي اسـت تلقـي شـده اسـت ، و از سـوي ديگـر، جمهورياسـلاميايران نيـز بـه ويـژه در طي سـه دهـه اخيـر، منطقه گرايـي را يکي از دسـتورکارهاي اصلـي در پيشـبرد سياسـت خارجـي خـود قـرار داده و به توسـعه روابـط منطقـه اي حسـنه در تمامـي ابعـاد بـا دولت هـاي منطقـه تمايـل روزافزوني نشـان داده اسـت .
(The International Political Econo- my of New Regionalisms Series).