چکیده:
بیمـاری کوویـد-۱۹ بـه مثابـه امـر زیسـتی، بـه وسـیله ویـروس کرونـا در مـدت کوتاهـی توانسـته بـه لحاظ شـدت شـیوع و شـمار افراد مبتـالء به مثابـه امـری عالم گیر تلقی شـود و سـبب شـکل گیری وضعیتـی بحرانـی در درون دولت هـا و اجتمـاع مدنـی شـده اسـت. این وضـع خـود را در برابـر وضعیتـی قرار می دهد که قبل از شـیوع و گسـترش بیمـاری کرونا در دولت هـا حاکـم بـوده اسـت. مقاله حاضر، به شـیوه فلسـفی بر این مدعاسـت: امر زیسـتی در تخالـف بـا امر سیاسـی نیسـت و نسـبتی متخـارج میـان آنها برقـرار نیسـت. یعنی وضع ماقبـل از وقـوع کرونـارا نبایـد به عنـوان وضـع طبیعی هابـزی قلمداد کـرد، بلکه بایـد آن را بـه مثابـه وضعی دانسـت کـه در درون دولـت جریـان دارد و آن، بـه معنای امـری متعارف و عـادی می باشـد. از ایـن رو، لفـظ وضـع طبیعـی واجـد سـه داللت اسـت: داللت سیاسـی اشـاره بـه سیاسـت عادی سـازی و عادی زدایی دولـت دارد که هنگام شـیوع کرونـا و پیدایش وضعیـت بحرانـی در کشـور به کار بسـته شـد. در عادی سـازی ترس زدایی و تطبیق سـازی و در عادی زدایـی بی تفاوتـی و بی توجهـی مدنـی از موازیـن بهداشـتی مرتبط با کرونـا مد نظر بـوده اسـت. داللـت علمی اشـاره بـه سیاسـت بهنجارسـازی دارد ولـی به دلیل مشـکالتی همچـون شـناخت ناپذیری، عـدم قطعیت و عـدم پیش بینی پذیری حاصل از بیمـاری کرونا، چنیـن امـری محقـق نشـده اسـت. داللـت اجتماعـی تاکیـد بـر زندگـی روزمـره، عادت ها و روتین شـدن، و ارزش زدایـی یـا عادی شـدن دارد. در ایـن داللـت سیاسـت عادی سـازی مبتنـی بـر تحدیـد رفتـار و تغییـر سـبک زندگی اجتماعی بـوده اسـت. بنابرایـن، داللت های سـه گانه نافـی معنـای سـلبی از مفهـوم وضـع و نیز نشـان دهندة پیوسـت میان امر زیسـتی و امر سیاسـی می باشـد.
خلاصه ماشینی:
بـراي کوهـن ، وضع عادي و متعـارف با يک ناهنجاري و اعوجاجات دسـتخوش تغييـر ميشـد و جـاي خود را به يـک وضعيت انقلابي يـا بحراني ميدهـد؛ اگرچه ايـن چرخـه يعنـي امـر متعـارف بـه بحرانـي و بحراني بـه متعـارف وجـود دارد اما عامـل آن را بايـد هـم در پيـداش رويـداد و ناهنجاري دانسـت که سـبب شـده امر متعـارف از حالـت عاديبـودن خـارج شـود و هـم در ابزارهاي مفهومـي و علمي دانسـت کـه قـادر به توضيح امـر پيش آمـده نيسـتند.
مـا ميتوانيـم باورکنيـم کـه آنهـا ً اصـولا متفـاوت از اعمالـي هسـتند کـه در آن ابتـدا با دقت تأمـل ميکرديـم که آيا بايـد بـه هدف يا هـدف ديگـري برسـيم » (٢٨ :٨٣ در ايـن فقـره ، چنيـن اسـتنباط ميشـود کـه نـه تنهـا اعمـال روزمـره زندگـي تـن به مفاهيـم و مفروضـات نظـري نميدهـد بلکـه آدمـي فرصتـي بـراي انديشـدن و تامل کـردن در مـورد آنهـا يـا واکاوي امور روزمـره ندارد، چـون کردارهـاي روزمره زندگـي حاصـل شـناخت هاي عملـي هسـتند و آنهـا در جهانهـاي رخ ميدهنـد کـه آدمـي با زيسـتن و تجربه کـردن دانش و شـناختي حاصـل ميکند و امـور ديگر نيـز تـا زمانيکـه تبديل بـه عادتهـاي زندگي نگردنـد قـادر نخواهند بود بـه آداب و رسـوم اجتماعـي و در نهايـت بـه نهادهـا و نقش هـا تبديل شـوند.
تـرس از بيماري يـک امـري طبيعي اسـت و اين تـرس به لحـاظ تأثير بـر اجتماع از نظـر دولت ، در مرحلـه پايين تـر از ترسهـاي مدني قـرار دارد که بـا کرونا توام يا حاصل آن اسـت : «از کرونـا خطرناکتـر، ايجاد وحشـت و اضطراب اسـت ؛ نگذاريم شـايعات روح مقاومـت مـردم را دچـار مشـکل کنـد» (روحانـي، ١۳۹۸: اسـفند ۲١)، يـا اين که گفتـه شـده اسـت : «اما نکتـه مهم اين اسـت کـه از کرونـا خطرناکتـر، از بيماري جسـم سـخت تر، بيماري روح و روان اسـت که بايـد با آن مقابله کنيـم و بجنگيم » (روحانـي، ١۳۹۹: فروردين ١).