چکیده:
آنچه در اين جستار در پي آنيم ، بررسي واقعيت هاي انضمامي جامعه ايران در روند گـذار از جامعـه
سنتي به مدرن مي باشد که جامعه ما را تبديل به جمع اضداد يا ايستار هاي افراطي نمـوده اسـت ،
به عبارتي گذار گسسته از سنت و رويگرداني ناخواسـته و يـا نادانسـته از پتانسـيل هـاي فرهنگـي،
جامعه را به دو قطب نو گرا و سنت گرا تقسيم کرده که پيامد هاي قطبي شـدن جامعـه ،آسـيب زا
بودن آن را استمرار بخشيده و از طرفي گسترش رويکـرد پسـت مدرنيسـتي ، شـرايط خاصـي را در
جامعه ايران حکم فرما کرده است . به ديگر سخن از يک طرف آسيب هاي سنت گرايي که در واقـع
واکنش به افراطي گري عقلانيت مدرن است در جامعه قرباني ميگيرد و از سـوي ديگـر نابسـاماني
هاي ناشي از ورود انديشه پسامدرنيستي و جهاني شدن در قالب فيلم و شبکه هاي اجتماعي اسـت
که مي رود باورهاي مشترک اعضاي جامعه را به چالش بزرگي بکشاند. بنابراين به همين دليل است
که جوان امروزي دچار نوعي اختلال در بازيابي هويت شده است که ناشي از نامشخص بودن و نبود
قطعيت درباره هويت و موجوديت خويش است . اين اختلال در جوامـع در حـال گـذار از سـنت بـه
مدرنيته فراوان تر و چشمگيرتر از جوامع کاملا سنتي يا کاملا صنعتي ديده مي شود که مـي توانـد
به سبب دگرگوني ژرف و گسترده ي ارزش هاي فـردي، خـانوادگي ، اجتمـاعي و معنـوي باشـد. در
جوامعي که سرعت تغييرات بيش از آمادگي ها و ظرفيت هاي مـردم اسـت نـه تنهـا آسـيب هـايي
متوجه اعضاي جامعه مي شود بلکه تلقي مردم از تغيير نيز منفي خواهد بود. وضعيت امـروز جامعـه
ايران مصداقي از اين موضوع است . در گذار از سنت به مدرنيته و به همراه تغييرات آشفته فرهنگي ،
جامعه ما بطور عام و خانواده ايراني به شکل خاص ، دگرگوني هاي گسترده اي را تجربـه مـي کنـد.
درک اين دگرگوني و پيش بيني آثار و عواقب آن، از ابعاد مختلف مي تواند حائز اهميـت باشـد کـه
بدان پرداخته شده است .