چکیده:
در پژوهش حاضر «نقش خطمشیهای عمومی قوة مجریة افغانستان» و تاثیر آن در تحقق «وحدت ملی» مورد تحقیق قرار گرفت. بر اساس الگوی مفهومی محقق ساخته، فرضیة اصلی این پژوهش «خطمشیهای عمومی قوة مجریة افغانستان، در تحقق وحدت ملی» است. فرضیههای فرعی این پژوهش را ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی – اجتماعی و اداری تشکیل میدهند. روش این پژوهش، از نظر هدف کاربردی، از نظر نوع دادهها آمیخته، از جهت روش پیمایشی، از حیث زمان مقطعی، و از جهت ابزار پرسشنامهای و اسنادی است. 72 پرسشنامه به روش نمونهگیری غیراحتمالی هدفمند در دانشگاههای افغانستان توزیع شد و پس از جمعآوری، دادههای آن وارد نرمافزار SPSS گردید. یافتههای به دست آمده از تحلیل توصیفی و استنباطی دادهها، بیانگر آن است که میانگین تاثیر خطمشیهای عمومی قوة مجریة افغانستان، در ایجاد وحدت ملی، بالاتر از P - Value است. این بدان معناست که متغیر خطمشیهای عمومی قوة مجریة افغانستان، از تاثیرگذاری لازم بر فرایند تحقق وحدت ملی برخوردار است با توجه به یافتههای به دست آمده از آزمون الگوی مفهومی توصیفی و استنباطی پژوهش در جامعة آماری مورد نظر، میتوان نتیجه گرفت که خطمشیهای عمومی قوة مجریة افغانستان، در تحقق وحدت ملی تاثیر دارد.
This paper studies "the role of general policies of Afghanistan executive branch" and its impact on the realization of "national unity". Based on the researcher-developed conceptual model, the main hypothesis of this research is "general policies of Afghanistan executive branch in achieving national unity". The sub-hypotheses of this research cover political, economic, cultural-social and administrative dimensions. The research method used in this applied study includes mixed method for data collection. It is a survey-based, cross-sectional and document-based research for which a questionnaire has been used as the instrument. 72 questionnaires were distributed through non-probability purposive sampling method in Afghanistan universities, and after collecting the data, the SPSS software was used. The research findings gained from descriptive and inferential data analysis indicate that the average impact of the general policies of Afghanistan’s executive branch in creating national unity is higher than P- Value. This means that the variable of the general policies of Afghanistan’s executive branch has the necessary impact on the process of achieving national unity. Based on the findings obtained from the descriptive and inferential analysis of the conceptual model in the statistical population, it can be concluded that the general policies of Afghanistan’s executive branch are effective in achieving national unity.
خلاصه ماشینی:
بر اساس الگوي مفهومي محقق ساخته، فرضية اصلي اين پژوهش «خطمشيهاي عمومي قوة مجرية افغانستان، در تحقق وحدت ملي» است.
يافتههاي به دست آمده از تحليل توصيفي و استنباطي دادهها، بيانگر آن است که ميانگين تأثير خطمشيهاي عمومي قوة مجرية افغانستان، در ايجاد وحدت ملي، بالاتر از P - Value است.
اين بدان معناست كه متغير خطمشيهاي عمومي قوة مجرية افغانستان، از تأثيرگذاري لازم بر فرايند تحقق وحدت ملي برخوردار است با توجه به يافتههاي به دست آمده از آزمون الگوي مفهومي توصيفي و استنباطي پژوهش در جامعة آماري مورد نظر، ميتوان نتيجه گرفت كه خطمشيهاي عمومي قوة مجرية افغانستان، در تحقق وحدت ملي تأثير دارد.
بعد اقتصادي نتيجة معکوس داده و بيانگر اين است که خطمشيهاي قوة مجرية افغانستان در وحدت ملي در بعد اقتصادي تأثير ندارد.
در بند ششم مادة دوم «قانون معادن»، به مشارکت جوامع محلي در صنعت معدنکاري و استفاده از کالاها و خدمات ملي و محلي توجه شده است.
با توجه به اثبات فرضية اصلي و فرضيههاي فرعي و بررسيهايي که در قوانين صورت گرفت، بهصورت کلي خطمشيهاي عمومي قوة مجرية افغانستان، در تحقق و پيشرفت وحدت ملي نقش بسزابي دارد.
نتيجة بهدستآمده اين بود که بهطورکلي خطمشيهاي قوة مجرية افغانستان در وحدت ملي تأثير دارد.
نتيجهاي که از فرضيهها به دست آمد، اين است که بعد سياسي، اداري و فرهنگي – اجتماعي پژوهش، در سطح معنادار قرار دارد؛ بدين معنا که خطمشيهاي سياسي، اداري و فرهنگي – اجتماعي قوة مجرية افغانستان در وحدت ملي تأثير دارد.